میگه تو نمیدونی من مردم
هم جنسای خودمو خوب میشناسم
فکر کن یک ساله وقتی مهمونی دعوت میشیم خونه ما جنگ بپا میشه
به شوهر خواهرم شک داره
به همه مردای فامیل شک داره
از دماغم درمیاره یه مهمونی رو
همش میگه بشین پیش من تکون نخور
تا شام میخوره میگه بریم تا دو روز هم دعوای اون یک ساعت مهمونی رو باید بکنیم