خیلی اذیتتون کرده
اول خودم بگم،من یه بار رفته بودم خونه دوستم بعد رفتم خونه مادر شوهرم.پدرشوهرم گفت کجا ول میگشتی؟من خیلی ناراحت شدم
إی خواهر زیاده خیلی حرف سردن
وا چ بی تر ادبه
میگفتی به توچه
اوووووووه فقط ج..... نگفتن دیگه همچی گفتن
نه خانوادش خوبن خودش رو اعصابه😐😒
پدرشوهرم میخواست واسمون خونه بگیره و مادرشوهرم شدیدا اصرار داشت خونه بنام من نشه. شاید ۱۰ بار زنگ زد به پدرشوهر و شوهرم وقتی بنگاه بودیم.
اینکه من لاغرم و باردار بودم بهم گفتن مادر که این باشه بچه چی ازاب در میاد خیلی ناراحت شدم ولی خدارشکر خدا بهم یه دختر تپل مپل ناز داد چشمشون دراد. اینو برادر شوهرم بهم گفت باور میکنین
یه گوشم دره یه گوشم دروازه کی اونارو آدم حساب میکنه آخه😂
من یبار سر یه قضیه از شوهرم ناراحت بودم. بعد به خواهر شوهرم گفتم. که ای کاش نمیگفتم.
بعدش یه بار برداشته میگه که پدرتم. اونجوری بوده
من پدرم فوت شده. چرا پشت سر مرده حرف میزنه.
هیچ وقت نمیبخشمش
پدر شوهرم با مادر شوهر قرار بود برن خونه باباش بعد شوهرم میخواست بره سر کار (مجبور بودم با برادر شوهرم ک هم سن خودمه تنها باشم) بد مادر شوهر گفت خواستی بری سر راه خانومتو بیار خونه مادربزرگ بعد پدرشوهرم برگشت گفت ن مگ میخوایم خونه پر کنیم خیلی بم بر خورد 😔😔
خواهر شوهرم گفت این جا خونه بابات نیس هر غلطی خواستی بکنی ، حالا فقط لباسا شوهرم رو انداخته بودم ماشین لباسشویی
اوه.....انقد گفتن...خدو جوابشونا بده...سه بار شوهرم با ددوستش رفت خارج شهر تصادف کرد پدرشوهرم گفت دلت خنک شد با دوستت فرستادیش😐انگار پسره دوست من بوده یامادرشوهرم گفت از بس میگی چیکار کنم خدا گذاشت توکاست...برادرشوهرم گفت چقد دلت میخواست شوهرت بیشتر تو خونه بود با آرزوت رسیدی....و خزارن حرف دیگخ
روزی که خونمونو با سیاست و گول ازمون گرفتن
روزی که دستمو شکوندن
روزی که گفت تو کی که برات عروسی بگیریم
روزي که اومدن سند ماشینمون از خونمون بردن نتونیم ماشینو بفروشیم عوضش کنیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
