ببخشید یکم طولانیه‌ولی توروخدا بخونید و کمکم کنید بعد از اینکه من و خانواده پسرعمه شوهرم رفتیم دیدن شوهرم و اونجا شوهرم و زن پسرعمه اش خیلی مشکوک بودن...مثلا شوهرم یهویی جلو من رمز گوشی زنه رو زد درصورتیکه اون رمزشو نگفته بود بهمون...یبارم منو الکی دک کردن وقتی رفتم برگشتم احساس کردم‌شوهرم یه‌چیزایی داره بهش میگه...گذشت تا اینکه دوروز پیش شوهرم اومد مرخصی..از همون روز که اومده مدام اصرار میکرد بریم خونه ی پسرعمم اینا منم بهونه میاوردم تا اینکه گوشی منو برداشت بجا من به زن پسرعمه اش پیام داده بود که امروز میریم پیشش ماهم وقت نشد صبح بریم عصر هم همینطور بعد دم غروب بلند شد حسابی تیپ‌زد همون لباسی که براش خریده بودم و میگفتم همیشه بپوش و‌نمیپوشید رو پوشید و اصرار کرد بریم‌زشته بابا گفتم نه من نمیام..گفت باشه حداقل بریم خونه خواهرم چون توهمون محله است منم قبول مردم اونجا اصرارکه حالا تا اینجا اومدیم بیا خونه اینا بریم
خودشم زنگ زد به پسرعمه اش که کجا هستن اون گفت که من خونه نیستم ولی خانواده خونه ان...اینم اقا مارو برداشت برد دم در خونه شون رسیدیم زنگ زدن بهمون که بیاین دخترتون داره گریه میکنه اصلانم ساکت نمیشه منم گفتم بیا برگردیم...گفت نه بریم داخل زود برمیگردیم رفایم اونجا خلاصه از بس زنگ زدن زودی پاشدیم اومدیم بعد تو راه هی اصرار که بهش پیام بده معذرت خواهی کن زود بلند شدیم منم گفتم نیاز نیست همونجا بهش توضیح دادم ...وقتی رسیدیم خونه یه لحظه دیدم داره بهش پیام میده اسمشم به اسم شوهرش ذخیره کرده و چندتا عکس از دخترم‌و من گرفت و فرستاده براش احتمالا بعد خلاصه رفت یه گوشه نشست به چت کردن تا من رفتم پیشش فوری خارج شد و بعد بلند شد رفت بعد از چند دقیقه گفت میخوام برم خیاطی گفتم منم میام...چشاش چهارتا شد گفت چرا تو بیای...مطمئنی که میای و خلاصه خیلی اصرار کرد که نرم ولی من رفتم دم در خیاطی اون زنه بهم پیام میداد که چیشد زود بلند شدین منم توضیح دادم بعد گفت میشه عکس لباس که تنت بود بفرستی منم از بس حرصم گرفته بود گفتم دوربین گوشیم خرابه اونم ناراحت شد بعد از دلش در اوردم گفتم با گوشی شوهرم میفرستم بعد شوهرم اومد بهش گفتم گوشیت بده عکس بفرستم واس فلانی...اونم گوشی داد من تو واتساپ گفتم اسمش چی نوشتی گفت اسمشو بعد زدکچم دیدم همه پیامها پاک کرده اصلا ردی برجا نذاشته...خدایی شما بودین‌شک نمیکردین...الانم حالم خیلی بده با تپش قلب دارم تایپ میکنم توروخدا بگید چیکارکنم دستشون رو بشه برام فردا میخواد بره سرکار دیگه نمیاد تا یکماه
واای دختررر من اگ جاتو بودم میرفتم زیر نظرش میگرفتم
چند دقیقه پیش هم اصرار میکرد حالا که دخترمون ساکته دوباره بریم خونشون؟منم گفتم نه.یه مدت مدام میگفت باهاش دوست نشو زن بدیه الان ولی دائم اسمشو‌میبره...ومیگه باهاش دوست شو
خب
شاید حس کردی چون اون زنه مگ نمیگی شوهر داره؟
بزن تو دهنت شوهرت
پرینت خطشو بگیر تا مطمئن شی شاید الکی حساس شدی
هرچند با این تفاسیر الکی نیست
واااا چ رفتارای تابلویی داره شوهرت چقدرم پرروه...
همون موقع ک رمزو زد باید میزدی دهنش چطور صبر کردی تا الان
نمیدونم چه راهنماییت کنم ولی امیدوارم ختم به خیر بشه.
عزیزم وات همسرتو بریز تو گوشی خودت کدی که به گوشی همسرت میره پاک کن ببین چه خبره
