ازالان دستام بدنم لرزش خفیف گرفته.فرداتومحضرطلاق نکنه بدتربشم.اونکه عین خیالش نیست.خیانت کرده اولش یه پشیمونی الکی قصدداره ازکشوربره یه بچه داریم داشتم زندگیم رومیکردم یهواخلاقش خیلی عوض شد ازپارسال اختلافاتمون سردیراومدن وقت نزاشتن شروع شد کاروبهونه میکردخودش قسم میخوره خیانت فقط درحدعکس بوده ولی من حس میکنم ازهمون موقع هاشروع شده وشایدم هنوزادامه داره...من بااون همه وابستگی چه کنم؟هشت سال زندگی بایه بچه سه ساله که وابسته پدرشه به شدت...هشت سال یک عمره من نمیتونم خاک توسرمن که فکرمیکردم به یه نفربله گفتی سرسفره عقدتااخرعمرهمونه تااخرعمرهمراهته بخاطرهمین محکم بهش تکیه کردم غافل ازاینکه دیواری که تکیه کردم سسته
بله هست مردخوبی بود و واقعادوستم داشت ولی الان هرچی بیشتر ازطلاق نگرفتن میگم اون بیشتراصرارمیکنه ومن ...
خوب پس خودت رو کوچیک نکن. خودت رود نشکن که بعدش تصویری که از خودت پیش خودت میبینی دیگه تعریفی نداره. روح زندگی رو از خودت بیرون نکش. قوی باش به خدا توکل کن و به خودت یه زندگی جدید هدیه بده
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواندکه نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت به رقص درآییقصه عشق “انسان” بودن ماست . . .
حس میکنم یه تیکه ازبدنم رومیخوان باچاقوببرن وازم جداکنن
الهی بمیرم برات واقعا حس بدیه ولی تو تلاشت و کردی برای حفظ زندگیت اون لیاقت نداشته
دیگه ولش کن بزار بره خودت و آزارنده
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را ...🥀🥀 دشمنت را هم چو میخ خیمه می خواهم ، مُدام سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان در گــردنش 🥺🥹💫💫
همش میگم اخه چرا من اینقدر داغونم اون انگارداره یه وسیله میفروشه زندگیش رو داره ازدست میده زن بچه خو ...
خوب نباشه. الان تو باید به خودت فکر کنی و زندگی ات رو درست کنی. مامان من همین فکرهارو کرد که همه زندگی اش رفت تو هوا. هم من سختی کشیدم هم خودش تا الانم داره میکشه. تو خونه و خونه وادش نمیدونی چطور میدیدنش حیف شد همه چیش
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواندکه نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت به رقص درآییقصه عشق “انسان” بودن ماست . . .