سن تون رو هم بگید.. خودم 22 سالمه از حسای قشنگ اون دورانم شبایی بود ک روز بعدش مخواستیم اردو بریم از شب قبل چیپس و پفک کیفو پر میکردم با ده تومن یه عالمه چیزی میشد☹️ خرید صبح هم قبل اینکه صدام بزنن بیدار بودم 😁😍
😁😁😁
من به ماه نگاه میکردم حس میکردم لبخند میزنه مثل چیزایی که تو نقاشی می کشیدم یدرصدم شک نداشتم اشتباه میکنم
زمان ما با ۵۰۰ میرفتیم اردو ۲۵۰ هزینه اردو
۲۵۰ تغذیه اردو
پیره زن نیستما ۲۷ سالمه
حس قشنگ کودکی فقط وقتی ک تو بچگیم وسایلمو ریختم تو ساک گفتم من میخام دیگ از خونتون برم از لباس تا ناخنگیرمونو جم کرد تش رفتم دم در بساط کردم😂🤦♀️
منم23 سالمه
یه زمانی شیر صفی بود،یه وقتایی با مادربزرگم میرفتیم تو صف شیر وایمیستادیم رو دوس داشتم😂
ماه رمضونای بچگیا با صدای دعای سحر بیدار میشدم
سفره افطار😍😍
ماه محرم بچگیا بوی نذری
رنگ و بوی کوچه ها
یه جایی تو بچگیامون برای آخرین بار رفتیم تو کوچه و با دوستامون بازی کردیم
بدون اینکه بدونیم آخرین باره ...😔
با مامانم بعد مدرسه می رفتیم بعد مدرسه توت می خوردیم یا با بابام میرفتم سرکارش کلا همه چی خیلی خوب بود
نمیدونم یادتونه یا نه
ولی سال ۸۷ ۸۶ اینا ی برف سنگین اومد تهران
من برا اولین بار تو عمرم با عمم رفتیم کلللی برف بازی کردیم و آدم برفی ساختیم
بعد اومدم خونه زیر پتو چسبیده به بخاری مامانم بم شیر کاکائوی داغ داد خپااااار خواب بودم همونجا هم خوابم برد
خیلی رویائیه اون خاطره برام😇
شبای قدر بچگیا تا صبح میتونستیم بیدار باشیم تو هیئت
ماه روزه ها چقدر خونه بابا میچسبید وقتی اومده بودم خونه خودم سال اول هی گریم میگرف
حس قشنگم فقط تومدرسه مهارتهایی براتقلب داشتم که هیچکس بلدنبود،همه هم فکرمیکردن من نابغه ام
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
