بیاین خنده دارترین سوتی که دادین رو بگین🤪🤪

aghrab

عضویت: 1399/09/03

تعداد پست: 4882

منم یه بار سر کلاس میکروفونمو فعال کردم بعد بابام داشت بلند بلند به نمیدونم کی فحش میداد حالا من هرکار میکردم این میکروفونه بسته نمیشد بعد استادم گفت خانم شجاعی میکروفونتونو ببندیم باورتون نمیشه چه فحشایی میداد😂😂😂😂

‌‌

1399/09/08

|

14:21

13 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

zarrin9283

عضویت: 1399/04/28

تعداد پست: 3166

داداش بزرگم حدود 20 سال ازم بزرگتره وخیلی جلوش رو در بایستی دارم ولی با داداش کوچیکم خیلی راحتم، هر دوتا داداشام صداشون از پشت گوشی کپ همه یه روزی منتظر تماس داداش کوچیکم بودم و اون زنگ نمیزد یه دفه داداش بزرگم زنگید ومن هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم اونم هیچی نمی گفت و خوب گوش کرد یهو گفت دسته مامانم درد نکنه، ومن تازه فهمیدم چه غلطی کردم ولی داداشم چون فهمیده بود جریان چیه پشت گوشی غش کرده بود از خنده ولی منم تا چند روز جلوش آفتابی نمیشدم مردم از خجالت😵😵😵😵

آجیا واسه پسرم دعا کنید مشکلش رفع بشه خیلی حالم خرابه 😥😥😥 دعا کنید ناامید نشم 🙏🙏🙏خدا بچه سالم و صالح نصیبتون کنه 😭😭😭🌹🌹🌹🌹

1399/09/08

|

14:21

6 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخترکممن۸۳

مدیر استارتر

عضویت: 1399/07/26

تعداد پست: 2395

یه پیش غذای خوشمزه درست کرده بودم اما به تعداد مهمونا.خانواده همسرم هم مهمونمون بودن.برادر شوهرم گفت ...

😂😂😂😂🤪

یه صلوات میفرستی برام🙏🙏...... من خدایی دارم مثل گلبرگ شقایق زیباست ... درد هرچقدر بزرگ باشه خدا بزرگتره .... خدا وقتی تورا می آفرید حواسش به آرزو های من بود تو شدی همان آرزوی من 😍😍😍ایشالا برسه اونروزی که نی نی دار بشم 😍😍😍.         روز تعطیله و مشغول تمیز کردن خونه هستم. تصمیم میگیرم سر و سامونی به کمد لباسام بدم. در کمد رو که باز میکنم چشمم میوفته به لباسهای مهمونیم. یه دفعه یادم میوفته که کم مونده یه سال بشه که هیچکدومشون رو نپوشیدم. کفشها و کیفهایی که از بیشترشون مدتهاست هیچ استفاده ای نکردم. کابینتها رو که میخوام تمیز کنم  چشمم به ظرف و ظروفی میفته که یه ساله هیچ غذایی دلشون رو گرم نکرده.مبلهایی که یه ساله رومبلیشون کنار نرفته تا پذیرای حضور گرم عزیزی بشن. باورم نمیشه که مدتهاست مثل خیلی ها هیچ مهمونی نداشتیم و هیچ جایی مهمونی نرفتیم. یه ترسی دلمو چنگ میزنه.نکنه عادت کنیم؟؟؟عادت کنیم به خلوت خونه هامون، به تنهاییمون، به سکونمون و به سکوت. از عادت میترسم، همون که  اوریانا فالاچی میگه بی رحمترین سَمّیه که میتونه اسیرت کنه، که به هر شرایطی سر خم کنی. نکنه عادت کنیم به بی خبری از هم. به بی عشق ماندن، به بی دوست ماندن..  با خودم فکر میکنم شاید مرگ بدترین پیامد پاندمی کرونا نباشه، شاید اگر کرونا کمی بیشتر طول بکشه تو دنیای پساکرونا بیماری تنهایی و مردم گریزی چنان تو سلولهامون رخنه کنه که با هیچ واکسنی ایمنی پیدا نکنیم.از ته دل دعا میکنم قبل از یخ زدن دلامون، از این ویروس ویرانگر نجات پیدا کنیم که زندگی بی دوست داشتن، بی رفت و آمد، بی دید و بازدید، بی حضور انسانها، بی امید دیدار به هیچ نمی ارزه.به قول شاملو  "سالیان بسیار نمی‌بایستدریافتن راکه هر ویرانه، نشان از غیاب انسانی ست،که حضورِ انسانآبادانی‌ست".

1399/09/08

|

14:22

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

نارگیل00

عضویت: 1398/03/17

تعداد پست: 1145

میخواستم بگم این کدوهاپلاسیده شده گفتم لاسیده🙄🙄🙄اونم جلوجاریم خیلی ضایع شدم😶

خدایاهزارآرزوطلبکارم ویک مرگ بدهکار...یاطلبم رابده یاطلبت رابگیر  

1399/09/08

|

14:22

4 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخترشیطوووووون

عضویت: 1399/02/26

تعداد پست: 1158

یبار هم مدیرمون یه لینک گذاشت گفت برید پیام بزارید ما هم فکر کردیم پیاما حذف میشه

اد من رفتم به دوستم نوشتم چرا گوه میخوری  

هیچی دیگه مدیر احضارم کرد😐💔

1399/09/08

|

14:23

9 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخترکممن۸۳

مدیر استارتر

عضویت: 1399/07/26

تعداد پست: 2395

منم یه بار سر کلاس میکروفونمو فعال کردم بعد بابام داشت بلند بلند به نمیدونم کی فحش میداد حالا من هرک ...

خخخخ😂😂😁😁

یه صلوات میفرستی برام🙏🙏...... من خدایی دارم مثل گلبرگ شقایق زیباست ... درد هرچقدر بزرگ باشه خدا بزرگتره .... خدا وقتی تورا می آفرید حواسش به آرزو های من بود تو شدی همان آرزوی من 😍😍😍ایشالا برسه اونروزی که نی نی دار بشم 😍😍😍.         روز تعطیله و مشغول تمیز کردن خونه هستم. تصمیم میگیرم سر و سامونی به کمد لباسام بدم. در کمد رو که باز میکنم چشمم میوفته به لباسهای مهمونیم. یه دفعه یادم میوفته که کم مونده یه سال بشه که هیچکدومشون رو نپوشیدم. کفشها و کیفهایی که از بیشترشون مدتهاست هیچ استفاده ای نکردم. کابینتها رو که میخوام تمیز کنم  چشمم به ظرف و ظروفی میفته که یه ساله هیچ غذایی دلشون رو گرم نکرده.مبلهایی که یه ساله رومبلیشون کنار نرفته تا پذیرای حضور گرم عزیزی بشن. باورم نمیشه که مدتهاست مثل خیلی ها هیچ مهمونی نداشتیم و هیچ جایی مهمونی نرفتیم. یه ترسی دلمو چنگ میزنه.نکنه عادت کنیم؟؟؟عادت کنیم به خلوت خونه هامون، به تنهاییمون، به سکونمون و به سکوت. از عادت میترسم، همون که  اوریانا فالاچی میگه بی رحمترین سَمّیه که میتونه اسیرت کنه، که به هر شرایطی سر خم کنی. نکنه عادت کنیم به بی خبری از هم. به بی عشق ماندن، به بی دوست ماندن..  با خودم فکر میکنم شاید مرگ بدترین پیامد پاندمی کرونا نباشه، شاید اگر کرونا کمی بیشتر طول بکشه تو دنیای پساکرونا بیماری تنهایی و مردم گریزی چنان تو سلولهامون رخنه کنه که با هیچ واکسنی ایمنی پیدا نکنیم.از ته دل دعا میکنم قبل از یخ زدن دلامون، از این ویروس ویرانگر نجات پیدا کنیم که زندگی بی دوست داشتن، بی رفت و آمد، بی دید و بازدید، بی حضور انسانها، بی امید دیدار به هیچ نمی ارزه.به قول شاملو  "سالیان بسیار نمی‌بایستدریافتن راکه هر ویرانه، نشان از غیاب انسانی ست،که حضورِ انسانآبادانی‌ست".

1399/09/08

|

14:23

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخترکممن۸۳

مدیر استارتر

عضویت: 1399/07/26

تعداد پست: 2395

ديروز خونه مادرم شوهرم كرسي گذاشتن نشسته بوديم دور هم با شوهرم داشتم صحبت ميكرد كه باد صدا دار ازم خ ...

واییی 😂😂😂😂

یه صلوات میفرستی برام🙏🙏...... من خدایی دارم مثل گلبرگ شقایق زیباست ... درد هرچقدر بزرگ باشه خدا بزرگتره .... خدا وقتی تورا می آفرید حواسش به آرزو های من بود تو شدی همان آرزوی من 😍😍😍ایشالا برسه اونروزی که نی نی دار بشم 😍😍😍.         روز تعطیله و مشغول تمیز کردن خونه هستم. تصمیم میگیرم سر و سامونی به کمد لباسام بدم. در کمد رو که باز میکنم چشمم میوفته به لباسهای مهمونیم. یه دفعه یادم میوفته که کم مونده یه سال بشه که هیچکدومشون رو نپوشیدم. کفشها و کیفهایی که از بیشترشون مدتهاست هیچ استفاده ای نکردم. کابینتها رو که میخوام تمیز کنم  چشمم به ظرف و ظروفی میفته که یه ساله هیچ غذایی دلشون رو گرم نکرده.مبلهایی که یه ساله رومبلیشون کنار نرفته تا پذیرای حضور گرم عزیزی بشن. باورم نمیشه که مدتهاست مثل خیلی ها هیچ مهمونی نداشتیم و هیچ جایی مهمونی نرفتیم. یه ترسی دلمو چنگ میزنه.نکنه عادت کنیم؟؟؟عادت کنیم به خلوت خونه هامون، به تنهاییمون، به سکونمون و به سکوت. از عادت میترسم، همون که  اوریانا فالاچی میگه بی رحمترین سَمّیه که میتونه اسیرت کنه، که به هر شرایطی سر خم کنی. نکنه عادت کنیم به بی خبری از هم. به بی عشق ماندن، به بی دوست ماندن..  با خودم فکر میکنم شاید مرگ بدترین پیامد پاندمی کرونا نباشه، شاید اگر کرونا کمی بیشتر طول بکشه تو دنیای پساکرونا بیماری تنهایی و مردم گریزی چنان تو سلولهامون رخنه کنه که با هیچ واکسنی ایمنی پیدا نکنیم.از ته دل دعا میکنم قبل از یخ زدن دلامون، از این ویروس ویرانگر نجات پیدا کنیم که زندگی بی دوست داشتن، بی رفت و آمد، بی دید و بازدید، بی حضور انسانها، بی امید دیدار به هیچ نمی ارزه.به قول شاملو  "سالیان بسیار نمی‌بایستدریافتن راکه هر ویرانه، نشان از غیاب انسانی ست،که حضورِ انسانآبادانی‌ست".

1399/09/08

|

14:25

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

۸۶۰۳

عضویت: 1399/05/03

تعداد پست: 925

همه رفتین؟؟؟

قلبمی ❤❤❤ تووووو...M  

1399/09/08

|

14:26

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخترکممن۸۳

مدیر استارتر

عضویت: 1399/07/26

تعداد پست: 2395

دسته جمعی داشتیم عکس میدیدم.. عمه م چشاش نیمه باز بود تو همه عکسا   . منم بدون فکر   ...

لهنتی😂😂🤣

یه صلوات میفرستی برام🙏🙏...... من خدایی دارم مثل گلبرگ شقایق زیباست ... درد هرچقدر بزرگ باشه خدا بزرگتره .... خدا وقتی تورا می آفرید حواسش به آرزو های من بود تو شدی همان آرزوی من 😍😍😍ایشالا برسه اونروزی که نی نی دار بشم 😍😍😍.         روز تعطیله و مشغول تمیز کردن خونه هستم. تصمیم میگیرم سر و سامونی به کمد لباسام بدم. در کمد رو که باز میکنم چشمم میوفته به لباسهای مهمونیم. یه دفعه یادم میوفته که کم مونده یه سال بشه که هیچکدومشون رو نپوشیدم. کفشها و کیفهایی که از بیشترشون مدتهاست هیچ استفاده ای نکردم. کابینتها رو که میخوام تمیز کنم  چشمم به ظرف و ظروفی میفته که یه ساله هیچ غذایی دلشون رو گرم نکرده.مبلهایی که یه ساله رومبلیشون کنار نرفته تا پذیرای حضور گرم عزیزی بشن. باورم نمیشه که مدتهاست مثل خیلی ها هیچ مهمونی نداشتیم و هیچ جایی مهمونی نرفتیم. یه ترسی دلمو چنگ میزنه.نکنه عادت کنیم؟؟؟عادت کنیم به خلوت خونه هامون، به تنهاییمون، به سکونمون و به سکوت. از عادت میترسم، همون که  اوریانا فالاچی میگه بی رحمترین سَمّیه که میتونه اسیرت کنه، که به هر شرایطی سر خم کنی. نکنه عادت کنیم به بی خبری از هم. به بی عشق ماندن، به بی دوست ماندن..  با خودم فکر میکنم شاید مرگ بدترین پیامد پاندمی کرونا نباشه، شاید اگر کرونا کمی بیشتر طول بکشه تو دنیای پساکرونا بیماری تنهایی و مردم گریزی چنان تو سلولهامون رخنه کنه که با هیچ واکسنی ایمنی پیدا نکنیم.از ته دل دعا میکنم قبل از یخ زدن دلامون، از این ویروس ویرانگر نجات پیدا کنیم که زندگی بی دوست داشتن، بی رفت و آمد، بی دید و بازدید، بی حضور انسانها، بی امید دیدار به هیچ نمی ارزه.به قول شاملو  "سالیان بسیار نمی‌بایستدریافتن راکه هر ویرانه، نشان از غیاب انسانی ست،که حضورِ انسانآبادانی‌ست".

1399/09/08

|

14:27

2 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

شادیخانمم

عضویت: 1399/09/05

تعداد پست: 5139

😂😂😂😂 هرچی فکر میکنم خداروشکر یادم نمیاد سوتی داده باشم .

1399/09/08

|

14:28

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

timoo

عضویت: 1399/06/22

تعداد پست: 1730

این سوتیامو تو یه تاپیک دیگه هم گفته بودم با خاله بابام روبوسی میکردم سر بوس سوم اون رفته بود هوا رو بوس کردم دیگه به خودم قول دادم هیچ کس و نبوسم

1399/09/08

|

14:28

3 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخترکممن۸۳

مدیر استارتر

عضویت: 1399/07/26

تعداد پست: 2395

یه بار داشتم با دوست پسرم ک شوهرمه الان تو دسشویی حرف میزدم 

با صدای بلند در رفت گ......وز چهار بار صدا تکرار شد هیچی دیگ نابود شدم😂😂😂😂😎

یه صلوات میفرستی برام🙏🙏...... من خدایی دارم مثل گلبرگ شقایق زیباست ... درد هرچقدر بزرگ باشه خدا بزرگتره .... خدا وقتی تورا می آفرید حواسش به آرزو های من بود تو شدی همان آرزوی من 😍😍😍ایشالا برسه اونروزی که نی نی دار بشم 😍😍😍.         روز تعطیله و مشغول تمیز کردن خونه هستم. تصمیم میگیرم سر و سامونی به کمد لباسام بدم. در کمد رو که باز میکنم چشمم میوفته به لباسهای مهمونیم. یه دفعه یادم میوفته که کم مونده یه سال بشه که هیچکدومشون رو نپوشیدم. کفشها و کیفهایی که از بیشترشون مدتهاست هیچ استفاده ای نکردم. کابینتها رو که میخوام تمیز کنم  چشمم به ظرف و ظروفی میفته که یه ساله هیچ غذایی دلشون رو گرم نکرده.مبلهایی که یه ساله رومبلیشون کنار نرفته تا پذیرای حضور گرم عزیزی بشن. باورم نمیشه که مدتهاست مثل خیلی ها هیچ مهمونی نداشتیم و هیچ جایی مهمونی نرفتیم. یه ترسی دلمو چنگ میزنه.نکنه عادت کنیم؟؟؟عادت کنیم به خلوت خونه هامون، به تنهاییمون، به سکونمون و به سکوت. از عادت میترسم، همون که  اوریانا فالاچی میگه بی رحمترین سَمّیه که میتونه اسیرت کنه، که به هر شرایطی سر خم کنی. نکنه عادت کنیم به بی خبری از هم. به بی عشق ماندن، به بی دوست ماندن..  با خودم فکر میکنم شاید مرگ بدترین پیامد پاندمی کرونا نباشه، شاید اگر کرونا کمی بیشتر طول بکشه تو دنیای پساکرونا بیماری تنهایی و مردم گریزی چنان تو سلولهامون رخنه کنه که با هیچ واکسنی ایمنی پیدا نکنیم.از ته دل دعا میکنم قبل از یخ زدن دلامون، از این ویروس ویرانگر نجات پیدا کنیم که زندگی بی دوست داشتن، بی رفت و آمد، بی دید و بازدید، بی حضور انسانها، بی امید دیدار به هیچ نمی ارزه.به قول شاملو  "سالیان بسیار نمی‌بایستدریافتن راکه هر ویرانه، نشان از غیاب انسانی ست،که حضورِ انسانآبادانی‌ست".

1399/09/08

|

14:29

2 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

آرام00000

عضویت: 1399/09/07

تعداد پست: 983

سوتی نیس یبار رفتیم شلوار بخریم تازه عروس بودم خیر سرم مغازه داره ی پسر جوان بود شلواره هم جین چسبون همش میگف پشت پاتون بزرگه چقدر قشنگ و فرانسه شوهرمم خون خونشو میخورد منم،(آی ام پاستوریزه) همش می‌خندیدم اومدیم خونه شوهرم شلوارم با قیچی ریز ریز کرد 

من پروازیم...همیشه عشق باشد همیشه برکت....

1399/09/08

|

14:29

5 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

unknownstrawberry

عضویت: 1399/08/21

تعداد پست: 1223

این سوتیامو تو یه تاپیک دیگه هم گفته بودم با خاله بابام روبوسی میکردم سر بوس سوم اون رفته بود هوا رو ...

خخخخخ😂😂😂😂😐

1399/09/08

|

14:30

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دخترکممن۸۳

مدیر استارتر

عضویت: 1399/07/26

تعداد پست: 2395

این سوتیامو تو یه تاپیک دیگه هم گفته بودم با خاله بابام روبوسی میکردم سر بوس سوم اون رفته بود هوا رو ...

منم یبار خواستم بادختر خالم روبوسیکنم لبامو غنچه کرده بود برم جلو دستت داد بامن پرید بغل مامانم  ضایع شدم 

یه صلوات میفرستی برام🙏🙏...... من خدایی دارم مثل گلبرگ شقایق زیباست ... درد هرچقدر بزرگ باشه خدا بزرگتره .... خدا وقتی تورا می آفرید حواسش به آرزو های من بود تو شدی همان آرزوی من 😍😍😍ایشالا برسه اونروزی که نی نی دار بشم 😍😍😍.         روز تعطیله و مشغول تمیز کردن خونه هستم. تصمیم میگیرم سر و سامونی به کمد لباسام بدم. در کمد رو که باز میکنم چشمم میوفته به لباسهای مهمونیم. یه دفعه یادم میوفته که کم مونده یه سال بشه که هیچکدومشون رو نپوشیدم. کفشها و کیفهایی که از بیشترشون مدتهاست هیچ استفاده ای نکردم. کابینتها رو که میخوام تمیز کنم  چشمم به ظرف و ظروفی میفته که یه ساله هیچ غذایی دلشون رو گرم نکرده.مبلهایی که یه ساله رومبلیشون کنار نرفته تا پذیرای حضور گرم عزیزی بشن. باورم نمیشه که مدتهاست مثل خیلی ها هیچ مهمونی نداشتیم و هیچ جایی مهمونی نرفتیم. یه ترسی دلمو چنگ میزنه.نکنه عادت کنیم؟؟؟عادت کنیم به خلوت خونه هامون، به تنهاییمون، به سکونمون و به سکوت. از عادت میترسم، همون که  اوریانا فالاچی میگه بی رحمترین سَمّیه که میتونه اسیرت کنه، که به هر شرایطی سر خم کنی. نکنه عادت کنیم به بی خبری از هم. به بی عشق ماندن، به بی دوست ماندن..  با خودم فکر میکنم شاید مرگ بدترین پیامد پاندمی کرونا نباشه، شاید اگر کرونا کمی بیشتر طول بکشه تو دنیای پساکرونا بیماری تنهایی و مردم گریزی چنان تو سلولهامون رخنه کنه که با هیچ واکسنی ایمنی پیدا نکنیم.از ته دل دعا میکنم قبل از یخ زدن دلامون، از این ویروس ویرانگر نجات پیدا کنیم که زندگی بی دوست داشتن، بی رفت و آمد، بی دید و بازدید، بی حضور انسانها، بی امید دیدار به هیچ نمی ارزه.به قول شاملو  "سالیان بسیار نمی‌بایستدریافتن راکه هر ویرانه، نشان از غیاب انسانی ست،که حضورِ انسانآبادانی‌ست".

1399/09/08

|

14:30

2 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب