2777
2789
عنوان

بیاین خنده دارترین سوتی که دادین رو بگین🤪🤪

| مشاهده متن کامل بحث + 9230 بازدید | 313 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دوس پسرم گفت بهم گفت عکستو میفرستی گفتم باشع عکسمو میفرستم دیدم نوشته ما شانس نداشتیم خب ک دقت کردم دیدم نوشتم کسمو میفرستم ...باهاش کات کردم دیگه اون ادم سابق نشدم 🤣🤣🤣

قلبمی ❤❤❤ تووووو...M  

یه پیش غذای خوشمزه درست کرده بودم اما به تعداد مهمونا.خانواده همسرم هم مهمونمون بودن.برادر شوهرم گفت خیلی خوشمزست حیف که نفری یدونست.من بخت برگشته هم گفتم مال منو تو بخور.سکوتی سهمگین مجلسو فرا گرفت😂😂😂😂😂اینم بگم من واقعا برادر شوهرامو خیلی دوست دارم.با هم روابط متقابل خیلی  خوبی داریم.هم با جاریا هم با برادر شوهرا.و تاپیکایی که در مورد برادر شوهر میزنن منو اندوهگین میکنه.

یه بار با دختر عموم رفته بودم خرید از مغازه  ریزه فروشی رد میشدم کلی دکمه لباس اویزون بود پشت ویترین با صدای بلند گفت وایییییی نگاه انگشترارو بود بریم نیگا کنیم😂😂😂پسره گفت انحراف چشمیت خیلی بالاس جیگول اونا  دکمه ان😂😂😁😁هیچی دیگه زمین داشتم. گاز میزدم😂

یه صلوات میفرستی برام🙏🙏...... من خدایی دارم مثل گلبرگ شقایق زیباست ... درد هرچقدر بزرگ باشه خدا بزرگتره .... خدا وقتی تورا می آفرید حواسش به آرزو های من بود تو شدی همان آرزوی من 😍😍😍ایشالا برسه اونروزی که نی نی دار بشم 😍😍😍.         روز تعطیله و مشغول تمیز کردن خونه هستم. تصمیم میگیرم سر و سامونی به کمد لباسام بدم. در کمد رو که باز میکنم چشمم میوفته به لباسهای مهمونیم. یه دفعه یادم میوفته که کم مونده یه سال بشه که هیچکدومشون رو نپوشیدم. کفشها و کیفهایی که از بیشترشون مدتهاست هیچ استفاده ای نکردم. کابینتها رو که میخوام تمیز کنم  چشمم به ظرف و ظروفی میفته که یه ساله هیچ غذایی دلشون رو گرم نکرده.مبلهایی که یه ساله رومبلیشون کنار نرفته تا پذیرای حضور گرم عزیزی بشن. باورم نمیشه که مدتهاست مثل خیلی ها هیچ مهمونی نداشتیم و هیچ جایی مهمونی نرفتیم. یه ترسی دلمو چنگ میزنه.نکنه عادت کنیم؟؟؟عادت کنیم به خلوت خونه هامون، به تنهاییمون، به سکونمون و به سکوت. از عادت میترسم، همون که  اوریانا فالاچی میگه بی رحمترین سَمّیه که میتونه اسیرت کنه، که به هر شرایطی سر خم کنی. نکنه عادت کنیم به بی خبری از هم. به بی عشق ماندن، به بی دوست ماندن..  با خودم فکر میکنم شاید مرگ بدترین پیامد پاندمی کرونا نباشه، شاید اگر کرونا کمی بیشتر طول بکشه تو دنیای پساکرونا بیماری تنهایی و مردم گریزی چنان تو سلولهامون رخنه کنه که با هیچ واکسنی ایمنی پیدا نکنیم.از ته دل دعا میکنم قبل از یخ زدن دلامون، از این ویروس ویرانگر نجات پیدا کنیم که زندگی بی دوست داشتن، بی رفت و آمد، بی دید و بازدید، بی حضور انسانها، بی امید دیدار به هیچ نمی ارزه.به قول شاملو  "سالیان بسیار نمی‌بایستدریافتن راکه هر ویرانه، نشان از غیاب انسانی ست،که حضورِ انسانآبادانی‌ست".

 دسته جمعی داشتیم عکس میدیدم.. عمه م چشاش نیمه باز بود تو همه عکسا  . منم بدون فکر  رو کردم به شوهر عمه م .گفتم ببین از بس شبا نمیزاری بخوابه اینجور شده . همیشه خوابش میاد. یه شب کاریش نداشته باش😁. خیلی ریلکسم توچش همه نگا میکردم 😎.دیدم همه قرمز شدن و دارن می پیچونن. انقد گفتم و کش دادم تا مامانم منو از برق کشید🤐🤐🤐

در جان من دو قلب دارد ضربان🥰🥰فندوقم خوش اومدی😍❤😍❤😍خدایا تودلیمو حفظ کن.به بزرگیت قسم🙏..همه منتظرا رو شاد کن🌹🌹خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲

ديروز خونه مادرم شوهرم كرسي گذاشتن نشسته بوديم دور هم با شوهرم داشتم صحبت ميكرد كه باد صدا دار ازم خارج شد من خودمو زدم به اون راه مادر شوهرم گفت صداي چي بود خواهر شوهرم گفت حتما منصور بوده منصور برادر شوهرم ١٤ سالشه بدبخت قسم ميخورد كه من نبودم منم خنده ام گرفته بود خودمو زدم به اون راه ولي فكر كنم فهميدن من بوذم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز