یبار دیر رسیدم دانشگاه استاد هنوز نیامده بود از همکلاسیم که ازقضا اقا بود پرسیدم شماره کلاسمون چنده گفت 116 گفتم مرسی اونم گفت مرسی
یباردیگه استاد ریاضی سرکلاس سوال پرسید جوابش میشد نیمساز ربع یک وسه بعد ازجایی که من خرخون بودم طبق معمول جواب سوالات استادو می دادم برگشتم گفتم نیمساز یکوسه پسرا منفجرشدن منم هاجوواج نگاهشون کردم اخردوزاریم افتاد چه بد گفتم
توی مهمونی خیلی شلوغی بود داشتیم خداحافظی میکردیم
یهو مامانم برگشت به پسرعموم بجای خداحافظ گفت
زیارت قبول😐😨
من😂
پسر عموم😳🥴🚶♂️🏜
مهمون داشتیم منم تو دستشویی که تقریبا نصف مهمونا بهش دید داشتن خواهر زاده ام در رو باز کرد دید من تو عم هول شد فرار کرد در تمام باز نصف مهمونا زل زده بودن به من تو اون وضعیت روم نمی شد بیام بیرون وقتی اومدم بیرون همه زدن زیر خنده ولی من گریم گرفته بود.
اشق آبجیمم بیحد دوسش دارم خلاصه دیوونشم و فقد همین یکی دارم.؛...کوچیک که بودم خواستم بوسش کنم گفت نه گفتم یکی کفت باشه با تمووووووووووووم وجود فشار دادم لبامو یهو کل آب ب.ی.ن.ی.م ریخت رو لپش...
من
ابجیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
