2777
2789

من و دوستم جداشدیم، من یکسال زندگی کردم، اون 3 ماه، هردو هم به نوعی چون شوهرامون بیماری داشتن و... جداشدیم، البته شوهر دوستم خیلیییییییی بدترازشوهر من بود بخاطر همین دوستم از لحاظ روحی خیلی داغونه

تو شهریور ماه که تولدش بود، من و همین دوستم و یه دوست مشترک دیگمون رفتیم بیرون و اونروز همون دوست مشترکمون گفت مامانم گفت این دوتا دوستت جداشدن، یه وقت دخترای خرابی نشن با جامعه ما.... من ودوستم خیلی بهمون برخورد وگفتیم الان هزارتا دختر بدون اینکه جداشده باشن همه کاری میکنن، ماکه اگر چیزی هم بوده شوهرمون بوده


هستین بقیشو بگم بچه ها؟ میخوام طولانی نشه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

گوشم با شماس

وقتی با من حرف میزنی رفتار ارزونتو بزار توی جیبت:)                                              هیتلرم خوبه ها، اما من عاشق با پنیه سربریدنای چرچیلم                                                                                                                           https://t.me/Hich_zh

بعضی حرفا خیلی سنگینه...کسی ک جدا شده خودش کلی غم وغصه داره اونوقت بعضیا با حرفاشون واقعا نمک رو زخما میپاشن...خواهر من سر این حرفا خیلی غصه خورد خییییلی...خدا از گوینده این حرفا نگذره

بیستون هیچ،دماوند اگر سد بشود/هدفم قسمت من بوده و باید بشود...

همین دوست مشترکمون هم اهل پارتی وباغ ومشروب و این چیزاس... خلاصه تا چندوقت پیش یه شب قرار بود چندتا ازبچه ها دور هم جمع بشیم و بریم بیرون، همون دوست مشترک هم پیشنهاد داد، من قبول کردم ولی یکساعت قبل فتن کاری واسم پیش اومد که کنسلش کردم، همون دوست مشترک گفت میخوای باپسر بری بیرون؟ بزار مهر طلاقت خشک بشه، منم عصبانی شدم و گفتم خجالت بکش، توکه نمیدونی من واسه چی نمیام پس حرف زیادی نزن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز