مشکل شما کاملا درونیه ... من این زوزها رو گذروندم که بهت میگم ..همسر من نوه ی سوگلی یک خاندان هست ...در این حد که خاله های مادرش قربون صدقه قدوبالاش میرفتن و میرن ... خب خوش قیافست و خوش قیافه تر از من ...همه منتظر دیدن همسرش
زد و ما ازدواج کردیم ... من دختر مثبت و ساده پوش ... شاگرد اولمدرسه و دانشگاه و خودساخته و موفق از نظر شغلی...
هیچ کس نگاه نمیکرد فرضا من موقعیت شغلیم بهتر از همسرم هست ... تحصیلاتم بیشتر یا درامدم دو برابر ....
ایرانی هستن و گل پسراشون که به نظرشون در اکثر موارد باید زن بهتری براش میگرفتن!!!!
انرژی خوبی در برخوردهای اول نگرفتم
خلاصه کنم اذیتها شدم ... چقدر آرایش میکردم .. چقدر جلوی اینه لباس میپوشیدم و تست میکردم ...
اما اما اما ... این شعار نیست ... من خودم مقصر بودم ... وقتی چهار اثر فلورانس اسکاول شین رو خوندم .... شروع کردم به دوست داشتن خودم ... الان پرم از دوست داشتن خودم ... عاشق قیافمم.. به خاطر احترامی که به خودم میزارم.. همون خاندان بیخیال مقایسه شدن ...
آیا پشت سرم حرف میزنند؟احتمالا.. اما مهم نیست ..
منم خیلی راه دارم خیلی کار دارم ...
واقعیت اینه که در اکثر موارد آدمها به یه سردرد عادیشون بیشتر از قیافه من و شما اهمیت میدن ...
همیشه که ما تیتر اول خبر نیستیم .. اگرم هستیم ... باید دیگران رو بزاریم تو بیخبری و از این تیر اول بریم کنار
شما باید درونت رو لبریز کنی ... از خودت.
کمتر باهاشون بگرد .. وقت فکر کردن بهشون رو نداشته باش ... ته تهش تو خونه ورزش کن ... این رو که میتونی ... من یک ماهه ورزش میکنم توی خونه خیلی حالم بهتره ....
از همه ی این حرفا بگذریم
تمامی قوانین تاپیک های بانو ارتمیس رو قانون بدون و اجرا کن نتیجش رو میبینی
و من الله توفیق