شما به وضوح از طلاقت پشیمونی. اولین چیزی که ادم موقع طلاق باید بش فکر کنه به نظرم اینه که ایا میتونی ببینی این اقا یه زن دیگه گرفته؟ در این حد احساسی بهش نداری؟ اگه حواب بله بود بعد ادامه بده پروسه طلاق رو.
ایشالا که خدا براتون وسیله خیر بکنه و اگه صلاحه زندگیتونه شوهرتونه برگرده
متاسفم،پس شما دو سال دیگ من هستی ،ببین الان حالت بهتر از موقعی با شوهرت بودی؟هم سن الان من بودی ک جدا شدی،
حس میکنی بهتر بود میموندی یا کات بهترین بود ؟موفق شدی طوری ک از دور ببینت بگه این دیگ کی بود ؟اون ازدواج کرد؟؟شما چی؟کسی جایگزین میشه تو دلت یاااا؟؟؟تو رو خدا ببخش کلی پرسیدم هرکدومو تونستی بم بگو
خب الان موقعیتم خیلی بهتر از اون موقس
به خودم میرسیدم آرایش لباس عکسمو میزاشتم پروفایلم طاقت نمیاورد درجا بهم پی ام میداد و زنگ میزد که باز باهام باشه اما من اصلا جوابشو نمیدادم تا امسال که باهاش صحبت کردم.خواستگارم داشتم اما چون شوهر سابقمو دوست داشتم ردشون کردم اما الان پشیمونه و میگه بیا ازدواج کنیم باز اما همینجوری موندم فعلا چون میترسم
انگار تنهایی راحت ترم اما از طرفی هم دوسش دارم باعث جدایی ما برادرش شد وگرنه ما جدا نمیشدیم
من هضم شعور خونوادشو نداشتم .خودش رو دوس داشتم اما شاید با کارایی ک کرد و کردم گم شد همه دوست داشتنا .
ما خیلی خوب بودیم اما مثلا میخواستی بری تونه مادرش انقد تند میشد سر یه حاضر شدن اونا ز میزدن ،در حالی مادرش می دید پسرش از مجردی تنده،خب ول کن بزار اروم کاراشونو کنن
اصا قهر من سر موزی گری مادرش شد ک رفته بو توو کار لباس پوشیدن من ،و بنظرم ب شوهرم انتال داد و وونم دهن بین
وگرنه شوهر من در این حد گیر نبود
عروس رو نوکر خونه پدرش میدید مادرش و اینکه من مث امروزیا بودم زورش میومد ،البت مثلا شستن ظرف و پهن و جمع سفره و پذیرایی کمک میکردم اون بنظرش کم بود بیشتر میخواست .واقعا مثل هوو حسودی میکرد ک ظاهر امر پسرش با من خوشه
توو قهرم یکی یه ز نزد ،الانم برگردم عقب طلاق رو با وجود این خانواده میگیرم .خانوادا مرد سالار که زن و بخوان ادم حساب نکنن اما همه چی واس دختر خودش توبه از نزدیک دردناکه.
هر ادمی کافیه دلیلش برای خودش منطقی باشه و اون دلیل اونو به جایی رسونده باشه که مطمئن باشه دیگه از اون اقا بدش میاد، اصلا تم براش مهم نباشه اون آقا دیگه بعدش با کی ازدواج میکنه. فقط دلش خلاصی بخواد. زندگی به اونجا که رسید به نظرم طلاق صد در صد کار درستیه
دلایلت از نظر من کاملا ناکافیه. به نظرم از نظر خودت هم کافی نبوده که هنوز به فکر اون اقا و اینکه کیو بگیره یا نگیره هستی. قصد ناراحت کردنتو ندارم اما از نظر من خیلی بچه گانه و خامه کاراو رفتارات. چند سالته؟
خب تنداخلاقی از همو زورگویی ،ببین کوپ منی که،اما یه نکته ،اون تو رو میخواد اما ببین اون عواملی ک باعث طلاقت شده حذف شدن؟یا فقط حسادتش برگردوندش
واسه من ک کلا بلاکید ، بخشیدمش ب دختر خالش
اما واقعیت اینه یه کارایی نباید میشد و شد
الان ببین برادره حدودشو میدونه
تو اولویتش شدی یا همونه
الان زورگو نیس؟
ببین کل دوسال پیش روانشناس بریم باز تغیراتمون کمه
اون همونه ،توم همو دختر قبل
من ک دارم این حرفا رو میزنم ،بم گف برگرد با شرایطی مث قبل من دیدم اوکی مث قبل ینی خانوادش .منطقم به عشق پیروز شد
و عشق یه سال هست و بعد اون منتطق پیشی میگیره
با مشاور خوب بحرفین ،شیش ماه بچرخین ،هول نشو ،فک کن خاستگار جدیدته ،بش بگو تو رو مث یه ادم جدید میبنم باهام اشنا شو ،چون در عین حال شخصیتا تکون نمیخوره اما احوال ادم تغییراتی داره،باید باهاش اشنا شد
خوب تو اون اقا رو دوست داشتی در هر صورت.سمبه خانوادش هم پر زور بوده. ادم عاقل با کسی که زورش بهش نمیرسه در نمیفته. یکم صبوری و مدارا میکردی تا حرفت کم کم پیش شوهرت برو داشته باشه بعد میزدی حال خانوادشو‌میگرفتی. کلا رفتارهات کاملا بدون فکره به نظر من
ببین ازش بازم متنفر نشدم که ،شاید هنوزم بخاطر خاطرهای خوبمون دوسش دارم .کل زندگیمون ک بدی نبود .و اینکه باید به یه ادمایی دلیل کات رو بگی و بزنی خودت و کسی ک انتخابت بوده رو خرد کنی درد داره .
شاید میخوام از اون درد یا ادما فرار کنم .تو خیالم باز همدمم شه همسرم شه.
ایشالا ک حس منو هرگز حس نکنی عزیزم.
