دلم برای همه ی روزایی که میومدم اینجا دغدغه هامو بهتون میگفتم، راهنماییم میکردین، بهم دلگرمی میدادین، یا حتی خیلی وقتا باهام دعوا میکردین تنگ شده، الان اصلا روزو شبمو نمیفهمم، بچم بی نهایت گریه میکنه، نمیخوابه، شیر منو به هیچ عنوان نمیخوره، ریفلاکس و کولیک داره، یه عالمه هم دارو استفاده میکنه ولی خوب نمیشه😔😔😔 آرزو دارم که شیر منو بخوره، اما نمیخوره و همه بهم طعنه میزنن، مخصوصا شوهرم که خواهرشو میبینه که چطور به بچش شیر میده و چقد بچش آرومه، خیییلی غر میزنه و همش میگه تو عرضه نداری بچه رو ساکت کنی، خواهرشوهرمم همیشه جلوی همه میگه من اینقد شیر دارم که همش لباسام کثیف میشه، یبارم همه ی خانواده ی شوهرم بهش گفتن به بچه ی ایناهم شیر بده شاید بخوره، اون لحظه دنیا روی سرم خراب شد🥺 اما خداروشکر پسرم از مامانش پشتیبانی کرد و شروع کرد به جیغ زدن و شیرشو نخورد😍🤩
نسیم را گفتم،اگر حقیقت خورشید را حجابی هست، همیشه در پسِ هر ابر، آفتابی هست، همیشه پشت دیوار های بلندِ نومیدی،امید هستو افق های بی کران روشن🤩
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟گیرم که می کشید گیرم که می برید گیرم که می زنید با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟
سلام عزیزم دختر یکی از آشناهای ماهم نوزادی تا دوسالگی بشدت گریه میکرد و وابسته به مادر بود یعنی دیگه تو فامیل و دوست معروف شده بود که چرا اینقدر بدقلقه(مامانش میگفت چون تو بارداری خیلی حرص خورده و گریه میکرده بچه این جوری شده) اما یعد تولد دوسالگی ماشالله هزار ماشالله آروم و خانوم شده مستقل، حرف گوش کن با همسن سالاش میسازه و بازی میکنه و اجتماعی به معنای واقعی😍... نگران شما هم نباش رفع میشه، همه میگن بیشتر بچه هایی که اذیت میکنن اگه مادر صبوری کنه و آرامشش حفط کنه و حس امنیت به بچه بده خیلی تو آغوشش بگیره(نترس بغلی نمیشه) بعدا بچه آروم و مستقل و اجتماعی میشه.