عزیزم تاپیک قبلیت رو خوندم اولش خیلی ناراحت شدم ولی وقتی دیدم آخرش خدا به این خوبی برات جبران کرده و سنگ تموم گذاشته خدا رو کلی شکر کردم
دو سال پیش خودت رو فراموش نکن حتی جای خواب نداشتی به شکرانه این نعمت که خدا عشق واقعی رو نصیبت کرده با شوهرت خوب و مهربون باش و با تمام وجود بهش محبت کن و باهش قرار بزار که وقتی دخترت نه سال تموم شد از پدرش پسش میگیری با یه وکیل صحبت کن ببین حتی آگه ازدواج کرده باشه زن میشه بعد از نه سالگی حضانت بچه رو گرفت آگه وکیله گفت آره دیگه خوشحال خوشحال باش بچت تا یه سال دیگه میاد پیشت چون اختیار با دخترته دیگه اون وقت غصه خوردن نداره الانم فکر کن مثلا دخترت دانشگاه قبول شده و شهر دیگس و ازت دوره
معلومه شوهرت خیلی آقاست
فعلا تو این مدت هم کاری کن شوهرت بشدت عاشقت بشه که برای اومدن بچت مخالفت نکنه