سوتی ک نبود خنده دار هم نیست ولی من خندم میاد ب خواهر دوماد که آنقدر اوسکوله
شب حنابندون عسل و داشتن میبردن یادم نیست چی گفتم ولی میدونم چیز بدی نگفتم به لحن شوخی ب خالم گفتم و خالم خندید
خواهر عروس گفت پس بزارم تو بخوریش😕
روز بعد تو عروسی وقتی ک عروس و آوردن خواهر دوماد اومده میزنه رو شونم ک عسل و آوردم با برنج بخوریش 😐
عروسی خالم بود و من سالهاست از اون خواهر افریطه متنفرم