ی بارم ده یازده سالم بود با داداشم و دوتا از بچه های فامیل تو مهمونی نشسته بودیم میخندیدیم ک یهو دوزیدم😭😭
همه بیشتر خندیدن داداشمم منو نشون میداد منم میگفتم نخیرشم خودت بودی😂😂😂😂
داشتم با دخترم سر یه مسئله بحث میکردیم تلفن زنگ زد منم تلفنو برداشتم خیلی جدی به جای اینکه بگم الو گفتم منم😄😄طرفم عصبانی شد فک کرد دارم مسخره میکنم گفت توی که تویی 😅😅😅😅منم قط کردم
یه بار صبح شوهرم گفت پاشو نمازه ...
پاشدم وضو گرفتم اومدم نماز بخونم مهرم رو دراور بود نزدیک شوهرم اسمش رو یادم رفته بود 😑😐😯 گفتم چیز جان میشه مهر رو بدی؟! 😎😑
شوهرم تو خونه معمولا ورزش میکنه و دخترمم میره پیشش اون روز کذایی شوهرم شنا میرفت دخترم ۳ سالش بود رفت زیر و گوشیم دستش بود نتم روشن یه استوری از اون پایین گذاشته بود خیلی خیلی وحشتناک بود منم نمیدونستم تا یه روز کامل که همه دیده بودن بعدش حذف کردم با کلی توضیحات ای خدا دیگه نیاد از این روزا😆😆😣😣🤕🤕
تاحالا شده مثلا خیلی خوابتون میاد مثلا میخواید نماز صبح بخونید توخواب نماز میخونیین بعد بیدار میشین میبینین هیچ کاری نکردین حالا یکی از اشناهامون بنده خدا اینقدر دستشویی داشته و تو حالت خواب فک میکنه رفته دستشویی وهمونجا خودشو خالی میکنه وقتی چشاشو باز میکنه هیچی دیگه کار از کار گذشته
یه بار عمم خواب بود میخواستم پتوروش بندازم همین که بازش کردم و دستامو بردم بالا که بندازم روش حالت پرواز گرفتم وخودمم افتادم رو عمم عمم پاشد دستمو کشیدم رو سرش گفتم بخواب بخواب عمم هاج وواج داشت نگاه میکرد منم فرار کردم تاچند رو ز به شکل مشکوکی نگام میکرد نمیدونم چرا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
