حالم گرفته است،خیلی ناراحتم،برای اولین بارازاینکه همه حرفاموتوخودم ریختم خسته شدم،همیشه خودم همه مشکلات وتوخودم حل میکردم،اماحالاواقعاکم آوردم.
به خدا دیگه هیچی نگفتم،گفتم بزرگتره اشکال نداره حتما صلاحمون و میگه با همین حرفا خودم و اروم کردم ولی بازم ناراحتم با هزار جون کندنی تونستیم ماشین بخریم که راحت باشیم ،که کسی نگه کجا میری،چرا میری،کی برمیگردی ،ولی آخرشم به همه چی گیر میدن
ممنونم عزیزم،ازنظرروحی به شدت بهم ریختم،ذهنم بهم ریختس،خسته شدم ازهمه چیز،خسته شدم ازاینکه همیشه خودم به خودم دلداری دادم،ناراحتم ازاینکه همیشه هوای همه روداشتم،همیشه وهمیشه ثابت کردم چقدردوستشون دارم،اماحالامیفهمم اگه نباشم برای هیچ کس مهم نیست...
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
