چند روز پیش شوهرم حرفه خاهرشو اورد به من گفت، که خیلی جریانش مفصله و اینا اصن مهم نیس.
خاهرش وقتی فهمید زنگ زد به شوهرم گفت توی بی عرضه چرا رفتی حرف منو به اون دختره ی هفت پشت غریبه زدی و کلی فحش به من بست..
دهن لقیه داداششو گزاشت پای من..
بعدم گف الان زنت از همه جا خبر داره و با دمش گردو میکشنه از بدبختی من...
منم گوشیو گرفتم از خودم دفاع کنم، کلی جیغ جیغ و کرد و فحش داد بعدم یهو برگت گف شوهرت جلو همه گفته من به زور دارم زنمو تحمل میکنم 😔
این حرفش از همه بیشتر منو سوزوند، الان چند روزه تو فکرم...خاک برسرش کنن خودش اروم و قرار نداره و شوهرش خون به جگرش میکنه، میخاد ذهن منم مشغول کنه مث خودش شم
خیلی حرفش ذهنمو مشغول کرده😔