هرچی میام خودمو باهاشون صمیمی کنم نمیشه ... خیلی اخلاقاشون و فضولی هاشون رو مخمه ؛ خواهر شوهرم ادعا ...
اصلا این فکر رو دور کن اونا خواهرای شوهرتن چرا حساس میشی مگه دخترخاله شوهرتن اونا هرچی باشن بد زندگی داداششونو نمیخوان فک نکن با لباسای باز ...میخوان جلب توجه شوهرت کنن این فکر رو از سرت بیرون کن گلم تو خودت بینظیری برو آینه ببین خودتو خوب نگاه کن تو باید اعتماد بنفستو ببری بالا گلم
من تا الان هیچوقت بدشونو نگفتم اما سر یه موضوعی خواهرش شروع کرد ب دخالت کردن و اونجا خیلی ناراحت شدم ...
خب آفرین اصلا ضعف نشون نده قوی باش هرچی هم گفتن انگار نشنیدی یه مدت گریه دعوا بحث نکن پیش شوهرت خودش متوجه میشه که چقد تو خانمم و گلی عزیزم بعد اگه دیدی از رو نمیرن خیلی بااحترام وآرامش جواب بده بهشون
صبوری کن ببین خودتو بزن بیخیالی به شوهرت فک کن که ناراحتش نکنم اگه دعوا کنم شوهرم ناراحت میشه ...الان میگی پس من چی صبر کن باید کم کم بری جلو سعی کن وقتی دخالت میکنن اصلا ضعف نشون ندی کم کم شوهرت خودش میاد سمتت وقتی بخوان چیزی بگن شوهرت ج میده بعد میگی اونا فک میکنن تو بچه ای دقیقا برای من پیش اونده بود که اینطور بودن اصلا اهمیت ندادم گفتم خوب اونا بزرگترن دیدشون با من ۱۰ الی ۱۵ سال فرق داره تازه ازشون میپرسیدم ...