من 16سالمه خواستگار اومد مجبورم کردن بهش جواب مثبت بدم دوسه بار اومدن محرم شدیم قرار شد بریم بیرون باهم تا باهم بیشتر آشنا شیم بعد ماه محرم یک عقد بگیریم بریم سرخونه زندگی ولی من خیلی خجالتیم ومیترسم میگه ما محرمیم ولی نمیزارم دستمو بگیره رفته به مادرم گفته مادرم میگه بزار یکم بهت محبت کنه موقعی میخای بری پیشش زیبا باش قراره بریم آزمایش واینا ولی مادر پسره به مادرم گفته ما رسم داریم گواهی دوشیزگی بگیریم چند روز دیگه قرار برم دکتر زنان ببخشید معاینه اش چجوریه ببخشید از مادرم بپرسم چیکارکنم ترسم وخجالتم بریزه
درلبخند یع دختر هزار کلمه پنهان است.... مهم نیست که ما ب اجدادمان افتخار میکنیم مهم این است ایا انها به ما افتخار میکنند!!!! https://harfeto.timefriend.net/16231663520001 لینک چالشم حرفی درد دلی انتقادی چیزیی دارین بگین
وااااااا😐چ پروووووو خانوادتتتت.....دختر مگه توی عصر قاجار زندگی میکنین شما 😐
این طرز تفکرات فوق العلاده اشتباه و قدیمیه دیگه دوره ی اینکه خانواده دخترو مجبور کنن گذشته.. یجوری رفتار میکنن اینگار دخترشون کالا هست🤢حالم به هم خورد از این وقاحت