باورت میشه حتی برای زایمانم هم نیومد مامانم من رو با ی بچه نوزاد و شکم پاره تنها گذاشت من موندم و ی بچه کوچیک هیچ تجربه ای نداشتم و ی دنیا حرف و طعنه از طرف جاری ها و خواهرشوهرام که همش میگفتن پس مامانت کو
الکی بهشون گفتم مامانم مریضه نمیتونه ازم پرستاری کنه
الانم که بهش فکر میکنم پر از عقده ام
تا میشنوم کسی زایمان کرده مامانش رفته پیشش بهش میرسه ی دل سیر گریه میکنم