خداروشکر وضعیت مالی بابام خوبه بخاطر رفتارای مادرشوهرم بود که گفت خود پسره بره دنبال خونه و من خونه نمیدم بهش
مادرشوهرم همه ی فکرش اینه که مبادا پسرش یه قرون خرج من کنه اگر بکنه که آبروی منو میبره ماهم جدیدا دیگه هیچی نمیگیم بهش
یه گردنبند ۲گرمی برای من آورده بودن انقدرنازک بود که همون روز عقد تو گردنم پوکید
بعد پشت سرم گفته بود که دختره از عمد کادوی منو پوکونده
همه جاهم نشست گفت دخترو پولکیه گردنبندمو پس نمیده
شوهرم که دیگه دیده بود نمیتونه جلوی مامانشو بگیره خودش رفته بود یه سرویس طلا گرفته بود
گردنبند مامانشو هم پس داد
آی سوخته بود زنو
جیگرم خنک شد