بعضیا از اول بانقشه وارد میشن
مثل خونواده شوهر من
از اول مادرشوهرم پسرشو آموخته کرده بود که منو از باکرگی دربیاره
که به هدفشونم رسیدن و هرروز یه اوضاعی سرمون درمیاوردن یروز زنیکه پررو پررو میگفت باید به بچم خونه بدین
یه روز دیگه به خونوادم تهمت میبست
یه روز دیگع میگفت ماشین دومتون برای پسرمه
ولی بابا و مامانم اصلا کوتاه نیومدن
بابام پیام فرستاد براشون که من از جواهری که دارم خبردارم که نمیذارم بدبختش کنین
دوماه باهاشون کات کردیم
مادرشوهرم خودمو خونوادمو بست به پیامای زشت
ماهم همشو بردیم نشون فامیل دادیم و خودش زشت شد بین فامیلاش
تا بالاخره شوهرم فهمید مامانش چه عفریته ای هست
دیگه هرچی میگیم نه نمیاره