تو تاپیکت پیر شدم انقدر تو تاپیکت موندم که رفتم صبحانمودرست کردم و خوردم
من داغون بودم. حتی یه بار رفتم توی پیج دختره که بهش بگم جریان رو. همین که بهش گفتم تو فلانی رو میشناسی؟ یهو چهارتا فحش داد که اصلا به تو چه و ... انگار دهنش هم چاک و بست نداشت. میخواستم عکسای دونفره مون رو براش بفرستم. اما انگار اون پسرعمه اش بهش گفته بود من سراغش رو گرفتم این نمیدونم منو با کی اشتباه گرفته بود که گفت من میدانم از طرف کی هستی. یه بار دیگه پیام بدی میام جرت میدم!!!!! منم بلاک کرد و منم بیخیال شدم. با خودم گفتم انگار به هم میان!!! من کی اینجوری حرف میزنم!!!
چند ماهی گذشت. من داغون بودم. هر روز گریه میکردم. نمیتونستم از فکرش بیام بیرون. تا اینکه یک روز دیدم روی پروفایلش عکس دو نفره شونو گذاشته. ازدواج کرده بودن... من موندم و یه احساس پوچ و توخالی .... یه حال داغون... گریه های که تمام بالشم رو خیس میکرد ... تا حدی که فکر میکردم دارم سکته میکنم ... و اون بود و عکس های دونفره شون روی اکانت هردوشون توی تل گرام و ...
تمام ....
کاش حداقل خونشون نمیرفتی
خدایی نکرده بهت دست درازی ک نکرد؟
متاسفم برای این حریانی ک برات پیش اومد💔اینا همه میتونن تجربه و عبرت باشن.گذشته هم ک دیگه گذشته ...زندگیتو بکن ب اونا فک نکن
اینم یادم رفت بگم. قبل اینکه بهش بگم به دختره میگم با یه پیج فیک رفتم تو اینستا کامنت گذاشتم براش. زود اومد دایرکت. بعد دقیقاااااا همون حرفایی که اون روز به من زده بود دوباره توی این پیج برام فرستاد. یعنی انگار کپی کرده باشه. حتی میخواست باهام قرار بذاره. بعد از اون بود که بهش گفتم این همون منم و بهش گفتم میرم به نامزدت میگم
ولی شاید خدا جوابم رو اینجوری داد که همسری بهم داد که برعکس اون عوضی هیچوقت با هیچکس نبوده و الان بعد از سه سال هم بدجوری عاشقمه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
