دختر خاله شوهرم تقریبا همسن خودمه و کلا از قبل ازدواج هم باهم صمیمی بودن.باهم بگو بخند داشتن.اما من کاملا مخالف این رفتارام .اوایل به روی خودم نمی آوردم و ساده از کنارش میگذشتم که یه وقت فکر نکنن حالا من خیلی حساسم.اما این اواخر دیگه گندشو درآوردن.هی این به اون میگه عشقم اون به این😑بعدم هی نگاه میکنن تو روی من میخندن.یه بارم شوهرم از دهنش دراومد گفت دختر خاله ش گفته تو زنتو طلاق بده منم از شوهرم طلاق بگیرم بیا با هم ازدواج کنیم.من از اونروز شدم اسفند رو آتیش.دیگه طاقت نیاوردم و به دختر خاله ش زنگ زدم که آره این حرفا چیه؟؟زد زیرش گفت من نگفتم دروغ میگه شوهرت.گفت ببینمش ازش میپرسم ببینم این حرفا چیه؟؟حالا شوهر منو بعد از ظهر دیده بهش گفته ،شوهر منم پیام داد که آره چرا رفتی گفتی و فلان و از این حرفا.منم الان به دختر عمه ش پیام دادم که مثلا بی خبرم از اینکه تو شوهر منو دیدی ،نوشتم هروقت دیدیش و ازش پرسیدی به منم خبر بده.پیامو یکساعته سین کرده ولی جواب نداده.مشکوکم بهشون.حس میکنم یه چیزی فراتر از یه شوخیه.حس میکنم شوهرم گفته جوابمو نده.شما بودین چیکار میکردین
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
ما بچه های فامیل ب زور به هم سلام میکنیم از خجالت😐😐😐عشقم چه کوفتیه خجالت نمیکشن با داشتن زن و شوهر
زیاد پیتزا نمیخورم ولی دوسش دارم🙂 حتی نمیدونم کاربری قبلیم چرا ترکید😂😂😂***********امروز یکی از لباسای قبل از قرنطینه ام رو امتحان کردم اندازم بود از خوشحالی کلی ذوق کردم و بغض گلومو گرفت.حالا درسته روسری بود ولی اندازم بود هنوز🤣🤣🤣🤣**********این ساعت خواب دیگه با هیچی درست نمیشه مگه اینکه ۲ روز بمیرم دوباره سر وقت زنده بشم 😅😅😅😅*********تو بدترین شرایط روحی هم که باشم وقتی آهنگی از شماعی زاده پخش بشه شونه ی سمت راستم تکون میخوره و دستم به آسمون میره که لامپی رو باز کنه😂🤣*********خوبیه قرنطینه این بود که کارتم خالی نشده، دستمال مرطوب و آرایش پاک کنم و لوازم آرایشمم تموم نشده، تازه هر جا هم بخوام برم ماسک میزنم نچرال فیس میرم ؛)😋😋😎😎********ﺁﺧﻮﻧﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﻣﺴﺠﺪ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺫﻭﺍﻟﺠﻨﺎﺡ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ...!ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﮔﻔﺖ: حاج آﻗﺎ ذﻭﺍﻟﺠﻨﺎﺡ ﻛﻪ ﺍﺳﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ!!ﺣﺎﺝ آﻗﺎ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:ﺧﻔﻪ ﺷﻮ.....ﺗﻮ اگه ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﺖ ﻧﻤﻴﺪﻱ ﯾﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﺰﻧﻪ؟