چطور به جاریم رُک و راست بگم دست از سر کچلم برداره

من از روز مادر که قبل از عید بود زونا گرفتم زونا یه نوع دیگه از ویروس ابله مرغون دکتر دارو داد گفت باید استراحت کنی بخدا من تو جام خواب بودم میومد میدید خوابیم باز میومد تو و مینشست چون در میزدن بچم خوابش سبکه بیدار میشد اینا ام میگفتن که اخ جون بچت بیدار شد یه لحظه بیاایم دخترتو ببینیم

میگم تو  ظاهر الکی دخترمو خیلی دوست داره مثلا

جااان من بگو

پستامو بخون بعضیاشو انجام دادم اما تز رو نمیره بخدا

خواهش. میکنم بگو

این کارارو که اصلا نمیتونم کنم چون بچش بچمو اذیت میکنه باید حواسم به دخترم باشه تا میرم یه چایی میوه ای چیزی بیارم میام میبینم دخترم مجروح شده

حالا فکر کنم بچمو ول کنم 

اینا دلشون به بچم نمیسوزه بخدا

بخدا راست میگی اگه همین طور سفت و سخت جلوش نه ایستم حقمه

منتظرم این سری بیاد ببینم میتونم خبر مرگم حقمو بعد هفت سال بگیرم

دقیقا دو سه هفته پیش ازم یه کیلو سیب زمینی گرفت بعد زنگ زد تخم مرغ خواست 

چون تو یخچالم دیده بود

گفتم دارم اما شام نداریم شاید برای شام پختم به خانم بر خورد اما فرداش باز اومد دنبال یه چیز دیگه

کلا گدایی کردن یاد گرفته

جالبه پس انداز میکنه طلا میخره

عزیزم چند بار چیزی مجبور شدم گرفتم بعدا خریدم جاش پس دادم دیدم اون پس نمیده دیگه اینکارو نکردم هر چنذد بخدا راضی هستم گرسنه بمونم اما از کسی چیزی قرض نکنم

چند بار این کارو کردم تا به زشتی کارش پی ببره که دیدم این بی عار تر از این حرفاست

پستای همتونو خوندم مرسی که نظر دادید 

من صبر میکنم تا یه بار دیگه خودش بیاد تا جوابشو بدم هر کاری کردم میام تاپیک میزنم

بخدا داشتم خفه میشدم مرسی که تو تاپیکم بودید به همسرمم پیام دادم سر من عصابی شد که بی عرضگی خودته

حالا منتظرم تا جاریم پا پیش بذاره جوابشو بدم

بد نیست سیاست داره 

مثلا خجالت خوب چیزیه زنش که عادت به گدایی کردن داره خودش برادر شوهرم بدتره 

یه بار جمعه صبح مارو از خواب بیدار کرده تا ازمون تایید بگیره فرش بشوره

درحالی که بیست متر اونور تر از خونمون مغازه هست

یا اون روز تو راه پله به من میگه رب انار دارید در حالی که خودش از سر کار میومد میتونست بخره

بخدا نمیدونم چیکار کنم

الان مادرشوهرم اومد بالا دید خونمون نامرتبه دخترم کابینت ها رو ریخته بود بیرون نمکذدون شکونده بود جاروبرقیم وسط اشپزخونه بود 

دسته ی جارو برقی چیه دیگه جاریم به اونم رحم نمیکنه دسته ی جاروبرقی ام قرض میگیره

دیدم دخترم پشت مادرشوهرم گریه میکنه چادرمو پوشیدم بردمش حیاط بازی کنه سریع بچه ی جاریم اومد پشت سرشم جاریم اومد خونه ی مادرشوهرم منم دیدم اونا اومدن زود اومدم خونمون