نمیدونم اسمش‌سوتی یانه
ولی دفعه اول که‌مادرشوهرم‌وخواهرشوهرم اومدن
من‌باروسری وچادر بودم
یکی نگفت اینا‌زنن
چادر وروسری نمیخوای😐😐
شب خواستکاری اصلیم اینقد سینی چایی رابالا گرفته بودم
به سختی برمیداشتن
بعدشوهرم گفت یکم‌سینیا میاوردی پایین‌تر🙃🙃
دوسال همو میخواستییم خانواده شوهرم چنددبارر امدن رفتن درطی این ددوسال رابطه داشتیم
بعد که بابام دفعه اخر قبول کرد هموم جلو همه بغل کردیمم 🙉که بعدد فهمیدیم چی کارکردیم
بعد ما دوست بودیم از قبل جوابو میدونست شوهرم دیگه نشونو اینا همه چیز اورده بودن انگشترو ک حودش دستم کرد النگوام همینطور گیج اقا جلو همه وقتی انگشترو دستم کرد انگشتامو بوسید یا موقع عکس گرفتن دستشو انداخته بود پشت شونم بابلم ک هیچی نمیگفت چون میدونست ک صددرصد اوکی هستیم اما داییمو بابابزرگم اینا رفتن تو قیافه اصلا اون موقع حواسم به اینچیزا نبودش
یه خواستگار آس و پاس ولی فوق العاده خوشگلللل و خوش هیکل داشتم که وقتی اومد دلم رفت بعد به دوستم گفتم اونم گفت بدوووو یه عکس ازش بگیر یواشکی من اولش گفتم نه و نه ولی بعدش راضی شدم همین جوری که نشسته بودیم من خیلییی ضایع گوشیمو درآوردم بعد اومدم یه عکس بگیرم صدای عکس و فلش گوشی روشن شد 🥴🥴🥴 نگاه من کرد گفت داری ازم عکس میگیری منم زبونم بند اومده بود همینجوری نگاهش کردم😂😂
من ۱۳ سالم بود بعد از ظهر مامانم نبود دیدم یه زنه آشنا با یه زنه غریبه اومدن منم زنگ زدم مامانم بیاد و خودم پیششون پاهامو دراز کردم کتاب رو پام داشتم میخوندم رفتن پشت سرشونو نگاه نکردن
چای بردم گوشیم از سوتینم افتاد جلوی پای پدر خواستگار😭😭😭😭 البته غصه نخورین جواب رد دادم😂😂😂😂😂😂😂😂😂
به نظرتون نوزده بیست سالگی زوده ؟
شب بله برون که چند روز پیشش خواستگاری بود همممش نیشم باز بود نمیدونم چرا😐 آبجیم تو آشپزخونه گیرم اورد گفت یکم نیشتو ببند سنگین باش ولی نمیتونستم جمع کنم لب و لوچه مو
تو همه عکسا نیشم بازه🤦
