برادر شوهرم با همسرش با هم اختلاف شدید داشت و تصمیم به طلاق گرفته بود.همسرش البته راضی به طلاق نبود.حالا کاری ندارم که تقصیر کی بوده هر چند برادر شوهرم هم خودش اصلا رفتارهاش درست نیست.هر چه بزرگترها نصیحتش میکردن گوشش به حرف هیچ کس هم بدهکار نبود.مادر شوهرم به من گفت زنگ بزن بهش (احترام منو خیلی داره)نصیحتش کن
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اینقدر که احترام منو دارن و منو دوست دارن اصلا با اون اینجوری نیستن
چیز عجیبی نیست،هرچی غریب تر باشی عزیزتری،وای به روزی که دیگه دخترخاله باشی،دیگه اصلا احترام تو ندارن،ولی خب قلبا از بقیه بیشتر دوستت دارن اما در ظاهر احترام غریبه رو بیشتر دارن
عزیزم من خودم زن عمو زن دایی خیلی بد دارم و خیلی در حق بچه های خودشون ظلم میکنن و من دلم کبابه برای ...
به خر که رو بدی فکر میکنه اسبه.
باید همون باغو درجا ازش پس میگرفتن.
میگفتن گمشو اگه بیشتر میخوای تن لشتو بکار بگیر هیکلت نحستو ببر سرکار تا پول دراری
در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۲ کاربریم به خواست خودم لغو شد خیلی دوست داشتم بازم بمونم اما اینجا کاملا وقتمو میگرفت. نمیتونستم مدیریت کنم همش اینجا بودم.این چند سال که اینجا بودم از همه کار وزندگیم افتادم ودرجا زدم..دوسه تا کاربری دیگم داشتم که اونا قبلا توسط نی نی یار تعلیق شد.سه،چهار سال توی این سایت بودم.گاهی اوقات عصبی بودم وممکنه با کسی بد برخورد کرده باشم یا حرف بدی زده باشم.امیدوارم اگه کسی بوده که از دستم عصبانی بوده وهست اگهمقدوره براش منو ببخشه وحلالم کنه.برای خوشبختیم، برای سلامتی وطول عمر خودم ومادرم وهمینطور واسه ازدواجم با یک ادم مناسب وابرومند وخوشبخت شدنم دعا کنید.سنم متاسفانه هی داره بالا میره وهمچنان مجردم.واسم دعا کنید.خدافظ
با خودم گفتم ببین نیت من چی بود ببین نیت اون چی بود.چقدر تفاوت
بنظر من که رو نیت شما نباید اثر میزاشت
اولا برادرشوهرتون خیلی بدکاری کردن که اومدن چنین حرفی گفتن به شما
بعدشم این جور حساسیت های ریز بین جاریا معمولا هست
باید اصلا به روی خودتون نمیاوردین و رو موضع خودتون میموندین، و بزرگواری خودتونو تشون میدادین
من که اهل عشق و عاشقی نبودم اما تو از کنارم رد شدی و جانم به دکمه پیراهنت گیر کرد.... خیلی طول نکشید تا بفهمم که چقد بی انتها دوستت دارم از موی سر تا ناخن پایت را، رویت را،بویت را، صورتت ،سیرتت، رفتارت ،گفتارت، حرکاتت،اطوارت،سخنت،سکوتت،نگاهت، خنده ات،شرمت،جسارتت،مهرت همه و همه رو دوست دارم اصلا نخواستنی در وجود تو نیست ❤️
عزیزم من خودم زن عمو زن دایی خیلی بد دارم و خیلی در حق بچه های خودشون ظلم میکنن و من دلم کبابه برای ...
خدا الهی خیر دنیا و آخرت بهت بده...
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
نیتت خوب بوده راهت غلط بود....من بودم اصلا دخالت نمیکردم..ولی حالا خواستی کمکی کنی نباید تلفن میکردی باید میکشوندیش حضوری حرف بزنی شوهرتم بشینه یا تهش جاریتم میبود....
کاربری مهرناز۳۵ سابق...زمستان سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه ها شو سیر کنه، گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش تا سیر شوند. زمستان تمام شد و کلاغ مرد!اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند:آخی خوب شد مرد، راحت شدیم از این غذای تکراری!این است واقعیت این روزگار ما...