یکم طولانیه ممنون که با حوصله میخونین ،خانما قضیه اینه که شوهرم سر یه قضیه ملکی به مشکل خورده و اعصابش از این بابت خورده بعد من برای اینه که آرومش کنم رفتم کلی تو نت سرچ کردم اومدم گفتم آره اگه وکیل بگیری میتونی این کارو کنی و... حالا اونم مثل همیشه داشت با گوشیش بازی میکرد ، پرسیدم اگه گوش میدید بگم چون بخاطر تو اینارو خوندم، که مثل همیشه سرش تو گوشیش بود و گفت آره حتما بگو، خلاصه من گفتمو بعد دیدم هنوز داره بازی میکنه گفتم با این روشی که داری منظورم (بی خیالی بود هیچ کاری پیش نمیره ، برگشت گفت چیکار کنم هر چی بگم تو میخوای یه حرف بی منطق بزنی که من شک شدم، پرسیدم من بی منطق حرف میزنم؟
دوای درد مرا هیچ کس نمیداند! فقط بگو به طبیبان دعا کنند مرا
گفت اره، منم پاشدم رفتم به کارام رسیدم با خودم گفتم من زندگیمو میکنم اصلا به من چه، تو فاز قهر و اینا هم نرفتما ولی تصمیم گرفتم دخالت نکنم دیگه، ده دقیقه بعد پرسید حالا میگی چی کار کنم یعنی؟ منم گفتم هر کار میخوای بکن
دوای درد مرا هیچ کس نمیداند! فقط بگو به طبیبان دعا کنند مرا
حالا مسئله اینه که شوهرم از داداشم کمک خواسته ، فقطم داداش من میتونه کمکش کنه به نظرتون برم به داداشم بگم بی خیال بشه یا بذارم کمکش کنه، میترسم بعداً بگه اگه داداشت کمک نمیکرد من خودم حلش مبکردم، نظرتون؟
دوای درد مرا هیچ کس نمیداند! فقط بگو به طبیبان دعا کنند مرا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
متاسفانه همسرت از اوناییه که از کمک کسی استفاده میکنه اما بی منت.
تو هم آینده زندگیتو در نظر بگیر که اگه داداشت کمکش کنه چطوره و اگه نکنه چی میخواد بشه.منظورم تآثیر طرز حل شدن اون مشکل تو روابط تو با همسرت و زندگیتونه.