من سی و سه سالمه...همسن تو بودم خیلیییی شیطون بودم....با هرکس هم دوست میشدم رابطه ام دووم نداشت چون پسرای هم سن و سالمم همه دنبال تفریح بودن....طولانی ترین رابطه ام سه سال طول کشید که با یه پسره خودخواه پولدار دوست شده بودم..براش گل میبردم..کادو میبردم....اما یه روز دلش و زدم و فهمیدم با کس دیگه هم دوست بوده...میدونم الان هرچی بگم درک نمیکنی چون سنت پایینه....اما عزیز دلم من تا بیست و شش سالگی همش ازین رابطه به اون رابطه بودم و تهش یا اشک بود یا افسردگی ....و هیچ کدوم سرانجام نداشت....اما با این حال دانشگاهم میرفتم واخرین رابطه ام با یه پسری بود که عاشقش بودم اما با خودم فکر کردم ته این دوستی ام بی سرانجامه و اونم یه روز میره دنبال زندگیش....خلاصه سرایطمو اکی کردم وتو اوج دوست داشتنش من باهاش کات کردم و کارای مهاجرتمو انجام دادم و رفتم آلمان.....تا پارسال آلمان بودم .کار کردم و درسم و اونجا ادامه دادم و تا بلاخره خدا یکی و واسه ازدواجی راهم قرار داد و باهم به ایران اومدیم و ازدواج کردیم....عزیزم توام الان فرصت داری آینده آن رو بسازی..نمیگم زندگی مشترک توش دعوا نیست ..اما حداقل یه آرامش خاصی داره و میدونی طرف مال توست..اما توی دوستی مدام باید التماس کنی و چشم انتظار این پسرای دوزاری باشی که شاید باهات دوروز بیشتر ادامه بدن....هدفت رو تو زندگی مشخص کن و از خدا کمک بخواه...فقط خدا میتونه بهت آرامش بده...تایپیک های قبلتم خواندم خیلی مشکل داری تو زندگیت منم بچه طلاق بودم و شرایط تورو گذروندم اما یه جا همه سختی ها تموم میشه و خدا بهت آرامش میده ....اما به شرطی که دنبال چیزای مهم باشی و بفهمی غصه خوردن برای پسر جز اینکه خودتو افسرده کنه سودی ندارد...این رابطه ها بی سرو ته هستش...طرف امروز هست و فردا نیست....دلتو خوش نکن یه چیزای الکی اما هدفتو تعیین کن عزیزم ...