یه جاری دارم ازمن بزرگتره دوتا بچه داره بچه بزرگش دوسال ازمن کوچیکتره.
وقتی ک عقد کردم برادرشوهرم وخانمش نیومدن شوهرمگفت کارداشته نیومده بعدش تو هیچ مراسمی نبودن اصلا رفت وآمد نداشتن از شوهرم پرسیدم دلیلشو گفت به دلایلی قطع رابطه کرده گذشت تااینکه یه روز ب صورت اتفاقی تو خیابون دیدمش خودشو معرفی کرد وگفت خانواده شوهرم پدرمو درآوردن منم گفتم ب شوهرم مادرشوهرم گفت اون مردغریبه آورده خونه باهاش قطع رابطه کردیم کاری بهش نداشتیم
بزارم بقیشو