ما قراره بعد 4ماه بریم شهر مامانم اینا. طبق معمول غمم گرفته بود چون میدونستم بفهمه مادرشوهر باز یه شر میشه....
شوهرم شب کار بود اون شب من خونشون بودم زنگ زده بود بهم گفت که مرخصی گرفته آخر هفته بریم. منم گفتم به مادرشوهرم. حالا امشب به شوهرم پیام داده زنت تازه دیشب به من گفته میخوایید برید از من مخفی میکنید. آقا هم میگه چرا تعارف نکردی مامانمم بیاد باهامون.
آخه انصافه من بعد چندین ماه بخوام برم دیدن خانواده م آونگ اینجوری زهرمار کنه.... 😔