شوهرم اصلا خوبیامو ندید...
ازش خونه جدا خواستم گفت ندارم گفتم طوری نی.
سرویس طلاهم که اصلا نگرفت
النگوها و حلقمم که برام فروخت
دعوا میکنیم بهش میگم باشه دعوا کنیم طوری نی ولی دعوا رو کش نده
رفیق بازه اذیتم میکنه کتک میزنه
دیشب تو چشمام زل زده میگه نمیخوامت...بچه ها شکستم
من به خاطرش توروهمه وایسادم
بهم میگه حروم زاده
از خونه بیرونم کرد
حالم بده