ماجرا از این قرار که شوهرم قبلاً هم بهم خیانت کرد بعد از آخرین باری که بهم خیانت کرد هیچ چیز مشکوکی ازش ندیدم بموقع می اومد با موقع میرفت گوشیش باز بود بههیچوجه فکر نمیکردم که دوباره بهم خیانت کنه همه چی خوب و عالی بود شوهرم اصلاً سرد نیست بام رابطه گرم و عاشقانه ای داشتیم تااینکه ۱ هفته پیش توی واتس اب چند تا چت ازش دیدم با یه دختر به اسم سحر چت ها عاشقونه بود ولی وقتی بهش گفتم گفت که مال همکارم هست و گوشی من دست اون بود از ۷ روز پیش تا الان بههیچوجه با همدیگر کلام حرف نزدیم تا امروز که این پیامها رو دادیم
عزیزم بنظرم فرصت بده و عجولانه تصمیم نگیر بزار باهم حرف بزنین شاید یک درصد سوتفاهم شده
یه زمان خیلی از رنگ عوض کردن آدما غصه میخوردم ولی امروز فقط بهشون میخندم. دیدم که پول فایده نداشت، شهرت کافی نبود، دیدم موفقیتهای پرسر و صدا هم عمری داره و فقط شخصیتته که میمونه برات. میخندم به تصورات خودم، که هربار از نگاه من چقدر اون آدمها بزرگ به نظر میرسیدن و تهش مثل یک حباب به اشاره ای از روزگار، تموم!
مطمنم که مثه سگ دروغ میگه از شرمساریش قبول نمیکنه چون باهم خوب بودیم نمیدونم چرا ایکارا میکنه به اون ...
نمیدونم عزیزم خودت بهتر میشناسی شوهرتو
یه زمان خیلی از رنگ عوض کردن آدما غصه میخوردم ولی امروز فقط بهشون میخندم. دیدم که پول فایده نداشت، شهرت کافی نبود، دیدم موفقیتهای پرسر و صدا هم عمری داره و فقط شخصیتته که میمونه برات. میخندم به تصورات خودم، که هربار از نگاه من چقدر اون آدمها بزرگ به نظر میرسیدن و تهش مثل یک حباب به اشاره ای از روزگار، تموم!