از صبح سرپا بودم بعد دو روز که بچه ام بیمارستان بوده در حال سابیدن خونه با دوتا بچه کوچیک همسرم ده شب اومد که شام بخوره و باز بره اعصاب هر دومون خورد بود بحث کردیم ایشون که رفت به کارش برسه منموندم و آشفتگی ذهنی ای که خوابم نمیبرد به زور ساعت ۲ خوابم برد باز بچه شیر خوارم بیدار شد و تا الان نخوابیده کلافه ام کرده ،از این داغونت نداریم دیگه