من که خودم نیستم خیلی مراعاتشون میکنم سعی میکنم اخلاقم و رفتارم خوب باشه اما گاهی کارهاشون حرص دراره میریزم تو خودم دوست دارم اون مپقع سرشون جیغ بزنم
مادرشوهرم تیکه هاش تو لفافه میزنه به در میگه دیوار بشنوه از اونور قربون صدقه ادم میره
نمیدونم عصبانی باشم یا قدردان.بعدم یه چیز بشه سگ میشم توروشوهرم وایمیسم
کلا رودربایستی دارم متنفرم از خودم
بهم بگید چیکار کنم عادی باشم و یکم پررو تر بشم
بهم نگن ساکت و خجالتی