اول من بگم یکی ازسوتی هایی ک تاعمردارم یادم نمیره این بودک بابام سال پیش ازروستااومده بودشهر... منم شام دعوتش کردم خونم دیدم دستشوباندبسته خیلی ترسیده بودم حواسم نبودچی میگم پرسیدم ازش دست خودتونه؟😐😐بابام یه نگاه بهم کردهیچی نگفت منم کلانابودشدم😐😂استرس گرفته بودم فک کنم تاعمرداره یادش نمیره 😂