همش میگه زندگی مشترکه و وقتی لازم داریم طلاتو بده
خودش یه حرکت نمیزنه
فقط کار اداری درامد دیگه نداره
میگه مگه عقل ندارم وام با درصد زیاد بردارم به سختی بیوفتم
همش از من مایه میزاره
خسته شدم
الانم دو هفتس مهربون شده میگه رو خودم کار کردم و تغییر کردم ولی اصلا بهش اعتماد ندارم
گفتم بریم یه جایی کمتر رهن بدیم بقیشو پس انداز کنیم یا خونه پدریمو بازسازی کنیم بریم بشینیم اصلا انگار نمیشنید
الانم گیر داده بریم همینجور بشینیم خونه ی پدری تو
قبول نمیکنه تنبل و تن پروره