2777
2789
عنوان

اینستاگرامموپاک کردم راحت شدم!!!

436 بازدید | 54 پست

سلام بچه ها 

من دریک اقدام شجاعانه اینستاموپاک کردم

الان حس کسی رو دارم که ترک کرده وتازه ازکمپ برگشته  

بچه ها وااااای نمیدونیدچه حس خوبیه

خیلی عالیه

کلی آرامش پیداکردم

ازکلی آدم اجق وجق رهاشدم  

اول واسه استفاده ازمطالب مفید عضوشدم

بعد کم.کم دیدم چقدروقتم داره تلف می ش ه

حالم بهم خوردازاینهمه پز تجمل،تلاش واسه دیده شدن

اصن یه وضعییییی

خدایاشکرت آرامش به زندگیم برگشت

بچه ها من بیشتراز یک ساعت درروز تواینستا نبودم ولی همین مقدارم خیلی تاثیرمنفی داشت

شماهم امتحان کنید عالیه راحت میشید


الحمدلله رب العالمین که شدم مامان الان محمد  قسمت همه منتظرا،ان شاءالله ،به حرمت حضرت فاطمه ی زهرا(س) خودت مدیریت کن زندگیمونو،به کسی محتاج نشیم،مارو به خودمون وامگذار،اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم       

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یه برنامه دانلود کردم کلی کلیپ آموزشی خیلی مفیدتراز اینستا

محیط سالم عالی

Pinterest

الحمدلله رب العالمین که شدم مامان الان محمد  قسمت همه منتظرا،ان شاءالله ،به حرمت حضرت فاطمه ی زهرا(س) خودت مدیریت کن زندگیمونو،به کسی محتاج نشیم،مارو به خودمون وامگذار،اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم       

چون خیلی نت مصرف میکنه دیر به دیر میرم یه چک میکنم و میام😅

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

بچه ها یه مدت درگیر لایوای یه عده آدم بی مخ شده بودم

خیلی بدبود

اینستا واقعا داره رسما فحشاروترویج میکنه

الحمدلله رب العالمین که شدم مامان الان محمد  قسمت همه منتظرا،ان شاءالله ،به حرمت حضرت فاطمه ی زهرا(س) خودت مدیریت کن زندگیمونو،به کسی محتاج نشیم،مارو به خودمون وامگذار،اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم       
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792