اول بگم ما چندروزه قهریم تقصیر اینم هست بیچاره چندبار آمده آشتیا ولی خرابکاری کرده اشتباه قبلیشم گردن نمیگیره ضمنا ما تو قهر باهم حرف میزنیم
حالا صبح بهش گفتم بیا ظرف هارو بشور نشست
منم با لج اومدم ظرفارو بشورم هم غر زدم میخوری بشور دیگه منتظر منی لامصب انقدم زیادبود دیدم اینطور نمیشه الکی خودم زدم کمر درد صدام درنیومد فقط تو کار قیافه
دلش سوخت گفت ولش کن نشور بزار بعدا گفتم نمیشه میمونه کپک میزنه
گفت خب خودم میشورم تو برو بخواب ناهارم نون پنیر میخوریم
منم اومدم لمیدم اون داره میشوره