سوتی های بچه هاتون که ابروتون رو برده

پسر من سوتی خیلی بد نداده. ولی یکبار داشتم توی یه جمع میگفتم اره پسرم اصلا قیمه نمیخوره این و نمیخوره اون و نمیخوره برعکس اون شب هر چی ک من گفتم نمیخوره خورد😂😂😂😂😂 یکبار دیگه هم دقیقا توی یه جمع ک اونا بودن همین اتفاق افتاد هر چی ک فکرش و نمیکردم خورد  و این شده سوژه همه میگفتن ابتین هیجی نمیخوره😂😂😂😂

یکبار هم خواهرشوهرم ب من گفت دسر و پیش غذا درست کردم برای تولد دخترش بعد ب همه گفته بود خودش درست کرده وسط مهمونی دخترش گفت وااا مامان چرا دروغ میگی دیشب از خونه دایی اوردیم🤣🤣🤣🤣

بچه که ندارم ولی خواهرم که کوچیک بود دستشو گذاشت رو اونجای بابام بعد فشارش داد گفت بابا ناز تو چرا اینجوریه مثل این توپ ژله ای ها میمونه😂😂🤣🤣🤣

بابامم سریع گفت نمیدونم بعدشم پاشد رفت دستشویی بیرونم نمیومد

یبار پسر فامیلمون پرسید آدما چجوری بچه دار میشن مامانش سرخ و سیاه و کبود شد گفت زن و مرد از خدا میخوان خدا بهشون بچه میده یهو دختر خاله همون بچه گفت الکی میگه من میدونم چجوری حالا تصور کن باباها و بابابزرگام بودن همه ساکت شدن خلاصه مامانش گفت اول در گوشم بگو ببینم هیچی لعنتی گفته بود میرن مرکز بهداشت آمپول میزنن

تواین روزهای کرونا که گودزیلاهام تاکله سحربیدارن منوشوهرم میخایم باهم حرف بزنیم واسه اینکه بچه هامزاحم نشن وحرفامونوگوش نکنن میریم توحموم میشینیم حرف زدن 😂 چون قشنگ دروقفل میکنیم وراحتیم بچه هاهم چون میدونن فضولن بهمون حق میدن اینم بگم فقط حرف میزنیم یعنی هرموقع دربزنن بازمیکنیم میبینن بالباسیم هرچندمیدونن نباید دربزنن

حالا بابام زنگ زده کارم داشته پسرم گفته بابابزرگ مامان بابام بازرفتن توحموم حرف بزنن حرفای خصوصی که ما نبایدبشنویم دعوامون میکنن اگه دربزنیم 

بابام 😠

من🥴

شوهرم 😢

به مامانم گفته بهشون بگو رعایت کنن

از دستشویی اومده بودم بیرون

تو خونه خودمون فضول خان میاد درو یهویی باز میکنه برای همین قفل میکنم ناراحت میشه میگه اگه قفل کنی من میدونم با تو!!!  

چن سالش بود پسرت😧

     ناز

یه بارم بچه خواهرم خونمون بود ،یهو دیدم شورت شوهرمو برداشته داره گرد گیری میکنه 

شوهرم 😂

من 😀

خواهرزاده ام 🤗

سه سال

😂😂😂😂

😆😆😆😆😆😆.باحال بود😄 خدا حفظش کنه برات😍😍دعا کن یکی از این جیگرا خدا زودتر بهم بده

نامزدم 

ولی ی بار دختر عموم بچه بود بهم گفت اجی دختر خالم امروز خودشو پوشک کرد 

خاهرزادم ۳سالش بود ی هزاری داشت دادش ب من من دیونه هم‌گرفتم شب تو مهمونی کل خانواده دامادمون و خانواده ما بودن یهو ب باباش بلند گفت ک بابایی امروز پول دادم ب خاله جونی یهو همه نگاها برگشت سمت من تا چندین ماه هر چی میخریدم دامادمون اه و ناله میکرد الهی خیرشو نبینی اینو از پول بچه من خریدی😂

بچه ندارم ..انشالله نصیبم شه😢..

ولی یادمه یه بچه اومد خونمون به مامانش گفت بابام گفته به یه طرف مامانت😐😲من 

یهو اینجوری شدم😆👉

😂😂😂😂😂😂😂وای عالی بود

حتما جلو بچه زیاد لخت میگردی دیده خب