بدویید بگید این چه ضرب المثلی

sahar_goliiiiiam

مدیر استارتر

عضویت: 1398/09/11

تعداد پست: 938

هستن؟

گاهی گمان میکنی پایان است سپس خداوند همه چیز را درست می کند....توکل به اسم اعظمت❤

1398/12/26

02:28

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

احمدذوقی

عضویت: 1398/12/18

تعداد پست: 2242

اوه چقد زیاد

اولی مار گزیده از ریسمون

❌میخوای نصیحت کنی،به راه راست هدایت کنی،مسواک عقایدت رو تو حلقم فرو کنی ،فضولی کنی ریپلای نکن❌احمد ذوقی بی گناه قبلی در بحث های سیاسی ترکید🤣غصه کم کم جون میگیره، دل یهو میپوسه🕶

1398/12/26

02:29

1 نفر لایک کرده اند ...

دختری_از_جنس_غم

عضویت: 1397/04/20

تعداد پست: 11972

2،آب در کوزه و ما تشنه لبان گرد جهان میگردیم

میشه برای رسیدنم به بزرگترین آرزوم دعا کنید 🙏❤️

1398/12/26

02:29

2 نفر لایک کرده اند ...

مامان نفیسه

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

taraneh7474

عضویت: 1398/06/30

تعداد پست: 15462

مارگزیده از ریسمون سیاه وسفیدمیترسه

1398/12/26

02:29

2 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16115

مار لز ریسمون سیاه و سفید میترسه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1398/12/26

02:29

1 نفر لایک کرده اند ...