مادرهمسرم باهام اصلا خوب نیست.. همه هم میدونن و بخاطراخلاقش فاصله گرفتن.حالا بخاطر پسر شش ماهم هر روز میاد..اصلا نمیگ وقت مناسبیه یانه..بوسش میکنه سرو صورتشو..از خواب بیدارش میکنه..مثلا غذا میاره بهمسرم میگ واس تو اوردم بخور.انگار ن انگار منم هستم.همسرم بشدت بچه ننه است..حتی خونه فامیلای منم میگ میام باهاتون منم ببرین.خانواده و فامیلم نمیان خونم انقد اخلاق همسرم گنده و مامانیه.بخاطر بچم ک بد قلق و این مدتم همش خونه بودم.میونم با همسرمم شکراب شده..ب حدی بهم فشار اومدمیخوام جدا شم..حریفشون نمیشم😔
خدا بهت صبر بده سخته خیلی
😔😔😔
کودتا کن
یه بار برا همیشه جمعشون کن
ای خدا صبرت بده....
نزدیکین بهم؟
نه بابا جدا برا چی
کمی اوضاع رو مدیریت کن
چند بار بپیچون در باز نکن و سرد باش و... با شوهرت هم صحبت کن
چقدر سخت😪
دعوا راه بنداز پاشو جمع کن
خدا نسل بچه ننه ها رو منقرض کنه با شوهرت نیستما درکل دیگه بچه ننه وجود نداشته باشه
زندگیت جمع کن درستش کن جدای فایده ای نداره
در رو روش باز نکن با سیاست ودلبری ب همسرت نزدیک شو ک حرف حرف تو باشه
فقط میتونم بگم خدا صبرت بده
دقیقا میفهمم چی میگی.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
