کلی نگران شدم پول زیادی هم توش نبود ۵۰ تومن
با کارت
حالا کارت رو میتوستم برم بگیرم دلم برای پولم سوخت
هی به مامانم زنگ میزدم که بره برداره آنتن نداشت
همه چیز دست به دست هم داد
بعد برگشتیم با داداشم بودم
مامانم گفته بود خونه نیست گفت اومدن جارو کردن رفتن
درست مرده رو آخر کلرش بود دیدیم
داداشم رفت پرسید که دیده یا نه
اطلاعت دادم درست شد
بعد داداشم گفت ۵۰ بهت مژدگونی میدم
من چون ۲۰ نذر کرده بودم گفتم ۲۰ من فقط کیفم رو بهم بده