پشت فرمون بودم ی موتوری افتاده بود پشت سرم میگفت ب حضرت عباس وسطیه ترمزه 😐شیر مادرم وسطیه ترمزه😐
خیییلی با حال بود😆😆😆
سعی کردند ما را دفن کنند،غافل از اینکه ما بذر بودیم... گرگها خوب بدانند که در این ایل غریب گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز سردار دلها آسمانی شدنت مبارک...