زمان ما کارتونا بهتر بود اینقد هایده رو دوست داشتم خواب دیدم کلارا با کالسکه اومده تو محلمونولی الا ...
والا اون موقع هم همش داستان بدبختی و بیچارگی و آوارگی کشیدن بود که یه دختره بود با یه خر اسمش یادم نیست حنا دختری در مزرعه داستان کوزت دختر کبریت فروش هایدی هم همچین خوشبخت نبود حتی بابا لنگ دراز و آنشرلی هم بدبختی داشتن
کورالین یه جایی داشت درباره چشم دراوردن و ایناهمون صحنه رو بچه ببینه کابوسش میشه تااا چندین سال
منم بچه بودم دیدمش خیلی دیالوگاشون دارکه ...
با خودم میگم واااقعا با چ عقلی رفتم دیدم :/
عاااشق سریالای کره ای بودم و هستم و ی پا کیدرامرم ، عااشق بیرون رفتم و ... ولی ب خاطر کنکور سال سومم ب خاطر بیرون اومدن از این مردابی ک ته نداره روی همه این لذت هام خط کشیدم تا اینکه برای همیشه این کنکور لعنتی رو از زندگیم ریشه کن کنم :) رتبه سال اولم ۵۰ هزار رتبه سال دومم ۳۰ هزار رتبه هدف سال سومم (زیر ۲۰۰۰ عه) ب امید قبولی همهههههههههه کنکوریای عزیز
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
والا اون موقع هم همش داستان بدبختی و بیچارگی و آوارگی کشیدن بود که یه دختره بود با یه خر اسمش یادم ...
سریالای دهه ۶۰ ای ی چیز مشترک دارن..
اکثرا دارن دنبال مامانشون میگردن🥲😂
عاااشق سریالای کره ای بودم و هستم و ی پا کیدرامرم ، عااشق بیرون رفتم و ... ولی ب خاطر کنکور سال سومم ب خاطر بیرون اومدن از این مردابی ک ته نداره روی همه این لذت هام خط کشیدم تا اینکه برای همیشه این کنکور لعنتی رو از زندگیم ریشه کن کنم :) رتبه سال اولم ۵۰ هزار رتبه سال دومم ۳۰ هزار رتبه هدف سال سومم (زیر ۲۰۰۰ عه) ب امید قبولی همهههههههههه کنکوریای عزیز
بچه ها خواهرم اینقدر دیدنش دیالوگاش رو باهاش تکرار میکنن دیگه نمیدونم چیزی هم ازش فهمیدن یا نه
اندازه ی درک خودشون آره من هم بچگی دیدمش هم بزرگسالی ولی نکته های مخفیش الان به چشمم میاد نه اون موقع
هزارتوی پن هم توی بچگی دیدم اینم خیلی وحشتناک بود من توی بچگی ارزش هنری فیلم رو درک نمیکردم درصورتی که واقعا جزء شاهکارهای هنری شناخته میشه فقط ترسش رو درک میکردم