عزیزم من زنگ زدم به گوشی شوهرم مامان دختره جواب داد، بهم گفت فلانی بیا شوهرتو جم کن اومد خونه ی من، بگیریمش آتیشش میزنیم از اونجا فهمیدم شوهر عوضیم فرار کرده، مامان دختره هم منو فحش میده آشغال عوضی، بهشون گفتم من اومدم شمال خونه ی مامانمم، بهم برگشت گفت هر قبرستونی هستی بیا شوهرتو جم کن
عزیزم شوهرم گم و گور شده هیچ جوره بهش دسترسی ندارم اونم هیچ زنگی بهم نزده
چون میدونه من زنگ زدم به گوشیش خانواده ی دختره همچیو بهم گفتن از ترسش بهم زنگ نمیزنه
حتی به صاحبخونمونم زنگ زدم رفته خونمون کسی خونه نبوده، به دوستاشم زنگ زدم خبری نداشتن ازش
گوشیشو جا گذاشته خونه ی دختره
من زنگ زدم مامان دختره جواب داد کلی بد وبیراه بهم گفت، گفت فلانی بیا شوهرتو جم کن اومده خونه ی ما، اگه گیرش بیاریم آتیشش میکشیم، گوشیشم خونه ی ما جا گذاشته، وقتی بهش گفتم من شمالم خونه ی مامانم، بهم با پررویی تموم گفت هر قبرستونی هستی بیا شوهرتو جم کن ببین این زنه چقد پررو و دریده هستش انگار اومده شوهرشو با من دیده، عوض اینکه دخترشو جم کنه به من بد و بیراه میگه
مامانم بخاطر همین همش اشک میریزه میگه اون چطور تونست به تو خیانت کنه
بخدا داستان زندگیمو بگم اشک همتون درمیاد من تو چه سختیای زندگی پیش شوهرم بودم حتی یبار اعتراضم نکردم مثل بچه تر و خشکش کردم کمتر از گل بهش نگفتم از هرلحاظیم ازش سرترم، قیافه ی دختره رو ببینین عقتون میگیره، ولی هرکی منو میبینه میگه تو به این خوشگلی چطور شده زن این شدی
دلم مثل آینست تابحال بد کسیو نخواستم به هرکی تا جایی که درتوان بوده خوبی کرردم
واسه من آبرو خیلی خیلی مهمه، و اینکه خانوادم بخاطر من نمیخوامم غرورشون بشکنه، من تو زندگیم خیلی سختی کشیدم ولی هیچ کدومو به خانوادم نگفتم که غصه منو بخورن، الان این ماجرا پیش اومد خونه ی مامانم بودم، مامانم فهمید مریض شد
