2777
2789
ما اون موقع نمیدونستیم باورت میشه چندساله که متوجه شدیم واسه چی بوده! 

ای بابا چه بد.منم تازه عروس بودم خواهر شوهرم اومده بود خونمون شاید باورت نشه ولی دقیقا 25 روز خونمون بود تازه خونشونم 2 تا کوچه با ما فاصله داره یعنی هرجا میرفتیم باما میومد دوباره باهامون برمیگشت خونمون منم تو کفشش نمک ریختم شاید بره ولی خوب دقیقا 3 روز دیگه هم موند و رفت.

یا قاضی الحاجات

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من عروس بزرگ بودم،فامیل مادرشوهرم،ازهمه نظر باخانواده شوهرم راه اومدم،مهربون بودم وبساز،اما مادرشوهرم زیادازمن خوشش نمیومد،به هردری میزد که بگه من بدم،مسخره م میکرد،دعوام میکرد،قهرمیکرد،اما همه رفتارمنو میدیدن ومنو تحسین میکردن، تااینکه جاری اومد،اومدو من مثه خواهرم دوسش داشتم،براش همه کارمیکردم،عین مادرزحمتشوکشیدم،دیدم رفتارخانواده شوهرم داره بامن عوض میشه،البته اینم بگم اینکه من عروس خیلی خوبیم تو کل فامیل پیچیده بود،جاری مم اینومیدونست

ای بابا چه بد.منم تازه عروس بودم خواهر شوهرم اومده بود خونمون شاید باورت نشه ولی دقیقا 25 روز خونمون ...

میفهمم چی میگی من مادرشوهرم میومد میموند خونمون نمی‌رفت یکبار 3روز موند من هم بارداربودم هم بچه کوچیک داشتم بخدا هیچکارنمیکرد! ولی نریختم گفتم هروقت رفت یکبار دیگه اومد ریختم عصر اومد شب هم خوابید فردا ظهرش رفت!!! بابا بستگی به آدمش هم داره پرو باشه نمیره😁

به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد... 

دیدم همه رفتارابامن تغییرکرد،اینم بگم مادرشوهرم جاریمو میپرسته از بس دوسش داره،جاری هی میومد بدخانواده شوهر به من میگفت،بعدچندمدت که خیلی اذییت شدم،مسئله روبایکی ازاعضا مطرح کردم اونم گفت که چه حرفایی پشت سرم زده،الانم هرشب مادرشوهر و جاری میان خونمون هرشب بااینکه ازمنم خوششون نمیاد،من موندم چیکارکنم بااینا

میفهمم چی میگی من مادرشوهرم میومد میموند خونمون نمی‌رفت یکبار 3روز موند من هم بارداربودم هم بچه کوچی ...

آره بابا شانس ماست بدتر نمک گیر میشن بیشتر میمونن😁😁

یا قاضی الحاجات
دیدم همه رفتارابامن تغییرکرد،اینم بگم مادرشوهرم جاریمو میپرسته از بس دوسش داره،جاری هی میومد بدخانوا ...

نمک بریز خواهرم جواب میده فقط کم باشه و نبینن

به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد... 
دیدم همه رفتارابامن تغییرکرد،اینم بگم مادرشوهرم جاریمو میپرسته از بس دوسش داره،جاری هی میومد بدخانوا ...

عزیزم درکت میکنم منم همین مشکلو با خواهر شوهرم داشتم.چندبار اومد منم دیگه درو به روش باز نکردم اونم فهمید و الان دیگه دیر به دیر میاد.البته اینم بگم خواهر شوهر من 49 سالشه و مجرده و کمی هم به قول خودمون شیرین عقله.

یا قاضی الحاجات
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته