بچه ها تو یه رابطم بیاین کمک

واقعا همینطوره. 

پول نباشه نمیشه زندگی کرد. من تو خونه بابامم خیلی راحت نبودم 

خودم که کتر کردم دیگه هرچی خواستم. خریدم

دیگه نمیخوام خونه شوهرمم سختی بکشم 

حتی شده کلا شوهر نمیکنم

اینم میگفت من تلاشمو. میکنم و حساسیتامم واسه الانه . . . بعدا که بشناسمت اینطوری نیستم دیگه

اخلاقش خوبه فقط احترام میذاره و اینا 

از معیارام خیلی دوره خودم امروز تصمیممو گرفته بودم 

ولی خواستم مشورتم بکنم 

خیلی ممنون از راهنماییت عزیزم

مهربون ازین لحاظ گفتم که هوامو داره و چند حا رفتم. مصاحبه کاری باهام اومدو. 

خیلی ازم تعریف میکنه و.... 

منم گفتم باهاش اشنا شم 

باز حساسیتشو. میشد تحمل کرد یجوری چون خودمم خیییلی سر بزیر و متعهدم 

ولی پریشب اب پاکیو ریخت رو دستم که پول نداره 

و گفت درست میشه دلم روشنه کار پیدا کنم تا شیش ماه دیگه میام خواستگاریت دوسال دیگم عروسی 

سلام ارزو جون.  مرسی از نظرت 

دیشب باهاش خیلی سرد برخورد کردم 

ننیدونم سرد برخورد کنم که زده شه.  با مستقیم مشکلاتشو بهش بگم. 

ولی مستقیم بگم خیلی بهش برمیخوره بگم نه پول داری نه تحصیلات نه کار.  هم برمیخوره و ناراحت میشه هم ممکنه صدتا توجیه بیاره 

نمیدونم دقیقا چی بهش بگم

یعنی من اهل بحث کردن نیستم ولی تو هفته پنج بارشو با این بحث میکنم. اخرشم به من میگه تو خودخواهیو این حرفا

اینقد زورم میگیره از حرفاش و حرص میخورم.  با اینکه دوسش ندارم ولی چند بار اشکمو دراورده 

تو اینستام ده روز پیش حالم گرفته بود یکی دو ساعتی کلیپ دیدم

اومد گفت چقد میری اینستا دلت گرفت بیا با من خرف بزن منو اصلا نمیبینی اینستارو. ترجیح میدی 

که اخر پاک کردم از حرصم

یه همایش رفتم از طرف کارم برای سئوی سایت. 

با مدیرم رفتم بنده خدا زنم داره اقلا اونجور ادمی نیست

بعد ایینقد ناراحت شد گفت چرا رفتیو نذار کاسه صبرمون لبریز  بشه. حالا کار باشه دلیل نمیشه بری خلاصه کلب حرصم داد  .  گفت حقم به تو میدما ولی من دست خودم تیست به نجابتتم شک ندارم

خودشم خخیلی ادعای تعهدش میشه میگه من سرم بره خیانت نمیکنم.  از وقتی با من دوست شده تولدو دورهمیو اینا نرفته.  من دلیل اصلی موندنم باهاش همینه که خیانت نکنه. چون از خیانت میترسم

گوشیمو چک میکنه.  خداشاهده من تو این دو سه ماه با هییچ پسری حرف نزدم هرکیم پیام داده زودی نخونده پاک کردم 

چند وقت پیش یه چیزی دیدم تو گوشیش واسه همون کات کردم 

استوری یکی از دوستای قدمیمیشو. که میگفا دوست دختر دوستش بودرو ریپلای کرده بود 

نوشته بود چه دختراای چه عکااسییی 

اونو دیدم ابنقد اعصابم خورد شد از ماشین پیاده شدم اومد دنبالم گفت غلط کردم بچگی کردم بخدا منظوری پشتش نبوذ.....  خلاصه من باهاش قهر کردم 

فرداس بعد کار اومد دنبالم بزور راضیم کرد که دیگه تکرار نمیشه 

بهش گفتم من تنها دلخوشیم از تو رفتار متعهدت بود که اونم اینکارو کردی

خلاقه اونم گذست و بازم بحثای مختلف هرشب. 

ارش سه روز پیش حرف پس اندازو کشیدم وسط و باقی ماجرا.  که دیگه امیدی ندارم

یسری ایرادای ریزم. چند روز پیش از یچیز تو ظاهرم گرفت که تمممام کمال از چشمم افتاد.  با خودم گفتم والا چه پروعه فک میکنه چخبره.  موقع شال درست کردنم پشت گردنم که معلوم شد.  پشت گردم موی کرکی داره یکم مول بقیه دخترای سبزه و. گندمی 

بهم تو. ماشین با خنده گفت کرکییی. 

بعد گفت بدنت نداشته باشه هاا!!!! 

اینقد زورمم گرفت که نگو

یه تعریفم از دهنش نمیاد بیرون بگه خوشگلی خیلیا بهم قبلنا گفتن خوشگل 

اینم  از اخلاقم تعریف میکنه ها.  از موهام و اینا 

ولی تاحالا نشده به خودم برسم بگه خوب شدی 

خلاصه سرتو دراوردم عزیزم 

اینقد ذهنم شلوغه که نگو