طولانیه امالطفا بخونین اولین بارمه میخام دردو دل کنم و زندگیمو بگم
چندین سال بابام اعتیاد داشت... توی این سالا مامانم بردش کمپ ترک اعتیاد
آذر ماه پارسالم برای چندین بار رفت کمپ
تا شش ماه بابام بیکار بود چن بار با مامانم بحثشون بود اما دقیقا آخر خرداد بابام ول کرد رفت خونه ی مامانم بزرگ بابا بزرگم شهرستان بعد یه مدت میگفتن دوباره رفته سراغ مواد و عموم بردش کمپ یعنی آخرای مهر
قبلش یعنی اخرای تیر عموم بابامو داییامو اورد خونمون واسه اشتی اما داییام عصبی هستن و بحثشون بالا گرفت و الان بیشتر بخاطر این موضوع لج کرده و نمیاد مامانمم میخاد بره دنبال طلاق نمیدونم چیکار کنم من با بابام حرف بزنم یا نه
حتی داییمم که مخالف طلاقه به مامانم میگه طلاق
بگیر
خسته شدم