يه سري دردها هست مثل الان من
نميشه دليلشو گفت انقدر حجم غصه و ناراحتي زياد ميشه كه نميدونيم بايد چي بگي از كجاش بگي
فقط قلبم مغزم بي حس شده از دردهاييي كه تو وجودمه و دارم تحمل ميكنم كاشكي خدا يكاري برام بكنه
از شوهرم ناراحتم..دیشب بعد از دو شب دوری اومده خونه ی مامانم دنبالم....منم تازه پریود شدم...اونوقت رفتیم خونه مادرشوهر..اخر شبم با دخترم اومدم بالا خونه ی خودم(خونم بالای خونه ی پدرشوهرمه)..هیچی تا ساعت ۲ شب پیش مامانو باباش بود..بعدشم که اومد بالا تا ساعت ۴ صبح تو گوشیش بود..یک کلامم با من حرف نزد...اون دوشبم که خونه ی مامانم بودم شوهرم شیفت بود واسه همین ندیدمش اصلا..هیچی دیگه صبح ساعت ۱۱ بلند شد گفت پاشو چایی بزار منم اصلا جوابشو ندادم..بدون اینکه بپرسه چیه باز رفت پایین پیش بابا مامانش😒😒😒😔😔😔
ازاینکه هیشکی دوسم نداره باشوهرم و خانوادش و خانواده خودم قهرم میخاد بره خونشون بچه ۹ماهمو هم ببره شبم بمونن منم نمیدونم چیکار کنم😶
جاریم چندشبه پشت سرهم ساعت ۸شب زنگ میزنه خونه این؟میخوان بیان شب نشینی..منم شاغلم ازصبح ۶ونیم سرپام..بچه کوچیک دارم.پریودم..همیشه هم میگم دوس دارم یکروز قبل خبربده هرکی میخواد خونمون ولی نمیدونم چراااا نمیفهمه😣خسته شدم
مهلت خونمون تموم شده صاحب خونه فشار میاره هرچی میگردیم خونه پیدا نمیکنیم و خیلی مشکلات دیگهههه
از تنهاییم ازینکه دلم خانواده میخاد ازینکه اینهمه قوی بودنو نمیخام
فقط الان پوول زیادمیتونه خوشحالم کنه 😩
مامان و بابام رفتن مسافرت دلم تنگشونه
یکشنبه یه مهمونی بودم از اون روز سر چیزای بیخودی با همسرم دعوا داریم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
